اقتصاد رفتاری چیست؟ دانش اقتصاد رفتاری به چه موضوعاتی میپردازد؟ چرا علم اقتصاد رفتاری وجود دارد؟
اقتصاد رفتاری (Behavioral Economics) از دو بخش تشکیل میشود. علم اقتصاد و علم رفتاری یا همان روانشناسی.تا پیش از اقتصاد رفتاری، فرض بر این بود که افراد به انگیزههای خود پاسخ میدهند، و همواره میکوشند که مطلوبیت خود را ماکزیمم کنند. یعنی انسان عاقل، بجای خرید گوشی گرانقیمت، اول به درمان دندانهای خرابش میپردازد. یا محال است که از پسانداز بازنشستگی خود برداشت کند که تلویزیون جدید بخرد.
دانش اقتصاد رفتاری به چه موضوعاتی میپردازد؟
اقتصاد رفتاری دانشی است که با شناخت و بررسی معلومات اقتصادی افراد و دستاوردهای دانش روانشناسی (به ویژه روانشناسی شناختی)، تلاش دارد رفتارها و تصمیمهای اقتصادی انسانها را بهتر مورد تحلیل و بررسی قرار دهد.
مقالات پیشنهادی : نحوه خرید بیت کوین در ایران – چگونه بیت کوین بخریم؟
اقتصاد رفتاری و تصویر دقیقتر از انسان
در زندگی ما، خیلی کم پیش میآید که پیشبینیهایمان درست از آب در بیاید. این اتفاق به قدری نادر است که از درست بودن یک پیشبینی درست به وجد میآییم. اما نکته خندهدار این است: غلط بودن بسیاری از پیشبینیهای ما، قابل پیشبینی است!
دقت کنید که حیوان اقتصادی هم اشتباه میکند. اما دلیل اشتباه از آب درآمدن پیشبینی او، حادثهای غیر قابل پیشبینی است. مثلا هیچ راهی وجود نداشت که سرمایهگذاران، از قبل، حادثه یازده سپتامبر را هم وارد پیشبینیهای خود کنند.
اقتصاد رفتاری علمی است که به مطالعه رفتار اقتصادی واقعی انسانها میپردازد، نه رفتاری که اقتصاددانها دوست دارند.
اما خطاهای انسان واقعی پیشبینیپذیر هستند. معلوم است اگر پسانداز بازنشستگی نداشته باشیم، آینده دشواری در انتظار ما است. ابتلا به سرطان به خاطر استعمال سیگار، واضح است. خرید سهم بدون تحلیل و بررسی موجب ضرر میشود. اما باز هم این اشتباهها را تکرار میکنیم.
اقتصاد رفتاری علمی است که به مطالعه رفتار اقتصادی واقعی انسانها میپردازد، نه رفتاری که اقتصاددانها دوست دارند.
نظریه پردازان و دانشمندان مطرح اقتصاد رفتاری
معرفترین نظریه پردازان (محققین) و دانشمندان اقتصاد رفتاری عبارتند از:
- ریچارد تیلر
- هربرت سایمون
- موریس آلتمن
- جورج لوونستین
- کیس چن
- و ...
انسانی غیرعقلایی کیست؟
دو سال پیش، جدیدترین مدل آیفون 4 میلیون تومان بود. در آن زمان میتوانستید با حدود 2.5 میلیون یک آیفون 8 بگیرید. همه باور داشتند که آیفون X زیادی گران است. دستمزدهای ما از آن زمان تا به امروز رشد عجیبی نکرده، اما امروز یک گوشی 4 میلیونی، زیادی ارزان به حساب میآید. چطور چنین چیزی ممکن است؟
ذهن ما قادر نیست به اعداد و ارقام به شکلی خشک و کاملا منطقی نگاه کند. هرقدر که بخوانیم و بشنویم که خطر سقوط هواپیما بسیار کمتر از خطر اتوبوس است، باز هم در هواپیما بیشتر دچار اضطراب میشویم تا در اتوبوس.
شرکتهای بیمه از این ویژگی ما نهایت استفاده را میکنند. مردم به سادگی حاضرند قبل از پرواز، پول بیشتری برای بیمه بپردازند. در حالی که احتمال سقوط هواپیما تقریبا به صفر نزدیک است. در واقع، بیشتر احتمال دارد که آن روز، به خاطر نشستن طولانی سکته قلبی کنید تا این که در حادثه هوایی جان خود را از دست بدهید. اما آیا حاضرید برای خطر نشستن طولانی در فرودگاه هم بیمه بخرید؟
مقالات پیشنهادی : نماد بورسی چیست؟
رنج از دست دادن بیشتر است!
شاید مهمترین اصل اقتصاد رفتاری این باشد که برای ما، از دست دادن یک چیز، خیلی آزاردهندهتر است تا بهدست آوردن همان چیز. میزان ناراحتی کسی که یک میلیون از دست داده، خیلی بیشتر از میزان خوشحالی فردی است که یک میلیون سود کسب کرده باشد.
سه حیوان اقتصادی را تصور کنید که تجربههایی مشابه دارند. یکی از آنها امروز یک میلیون تومان سود کرده است. دومی، در ابتدای روز 10 میلیون کاسب شده، ولی کمی بعد 9 میلیون از آن را از دست داده است. حیوان اقتصادی سوم، 9 میلیون تومان ضرر کرده، اما در پایان روز موفق شده آن 9 میلیون را جبران کند و 1 میلیون اضافه هم کسب کند. این سه حیوان اقتصادی در پایان روز، به یک اندازه از کسب 1 میلیون تومان سود خوشنود هستند.
اما انسان واقعی اینطور نیست!
ما یک سود 3 میلیونی را ترجیح میدهیم تا یک سود 5 میلیونی در کنار 2 میلیون ضرر.
اما اگر ده سود 1 میلیونی داشته باشیم، بیشتر احساس رضایت میکنیم تا یک سود 10 میلیونی.
یک آزمایش بسیار جالب در این مورد وجود دارد. به مسافران یک هواپیما گفتند که میتوانند حقِ خواباندن صندلی خود را بفروشند. یعنی یک پولی بگیرند، در مقابل صندلی خود را در طول پرواز خم نکنند. میانگین قیمت فروش این حق، 41 دلار بود.
در یک پرواز دیگر گفتند کسی حق ندارد صندلی خود را بخواباند، مگر حق این کار را خریداری کند. میانگین قیمت خرید این حق 12 دلار بود.
یعنی از دست دادن یک گزینه، برای ما دردناکتر است تا بهدست آوردن همان گزینه! به این خاصیت در اقتصاد رفتاری میگوییم زیانگریزی یا Loss Aversion.
زیانگریزی در بورس
آدمها روزهای منفی را بیشتر از روزهای مثبت به یاد میآورند. به همین دلیل معمولا ریسک بورس، بیشتر از چیزی که هست تخمین زده میشود.
سرمایهگذاران در روزهای مثبت تمایل کمتری به خارجکردن پول از بازار دارند تا در روزهای منفی.
بیشتر فعالان بازار سرمایه، بیشتر از آن که به سود خود فکر کنند، به سهمهایی که رشدهای عجیب داشتهاند نگاه میکنند و حسرت میخورند.
اگر در یک روز به شدت مثبت (که شاخص کل 4 درصد رشد داشته) بازار برگردد اما هنوز اندکی مثبت بماند (مثلا 0.1 درصد) حس خوبی نداریم. اما اگر در یک روز به شدت منفی (4 درصد ریزش) بازار برگردد و به یک مثبت کوچک (0.1 درصد) تبدیل شود، بسیار خوشحال و راضی خواهیم بود.
تمام این عوامل احساسی باعث میشوند که رفتار ما تحت تاثیر قرار بگیرد و تصمیمهایی غیرعقلایی بگیریم.
انسان بیش از اندازه به خود اعتماد دارد!
معمولا چیستانها طوری طراحی میشوند که ما را به خطا بیندازند. اما وقتی ما در ذهنمان چیستانی را حل میکنیم و به جوابی میرسیم، نمیگوییم «من این جواب را پیدا کردم، احتمال این که اشتباه باشد هم وجود دارد. با این حال، این جواب من است. اگر درست باشد خوششانس بودهام.»
ما با اعتمادبهنفس جواب را میگوییم. فرض ذهنی ما همیشه این است که خطا نمیکنیم. وقتی پیشبینیهای ما غلط از آب در میآید، توضیح میدهیم که چه مشکلات غیرقابلپیشبینیای به وجود آمد که پیشبینی ما را خراب کرد.
در یک مطالعه، 80 درصد کسبوکارها وضعیت پشتیبانی از مشتریان خود را «فوقالعاده» توصیف کردند. در حالی که فقط 8 درصد مشتریها با این نظر موافق بودند.
بیشتر افراد وقتی خطاهای ذهنی را میشنوند، تایید میکنند که این رفتارها را در دیگران دیدهاند، اما خودشان کمتر اسیر خطاهای ذهنی میشوند. همین موضوع یک خطای ذهن است که در اقتصاد رفتاری به آن اثر اعتمادبهنفس کاذب یا Overconfidence Effect میگوییم.
“فردی در یک مجله، در مورد خطاهای ذهنی میخواند و متوجه میشود که تلاشش برای پیشبینی تا چه اندازه با خطا همراه بوده است. او به شدت ناراحت میشود و به خودش قول میدهد که از این به بعد دیگر مجله نخواند.”
اعتماد بهنفس کاذب در بورس
بسیاری از فعالان بازار سرمایه بعد از آن که کمی سود کردند، فکر میکنند دیگر تمام زیر و بم تحلیل را یاد گرفتهاند. آنها از حجم نادانی خود بیخبر هستند.
حتی اگر پس از مدتی زیان کنند، عوامل بیرونی و غیرقابلپیشبینی را مقصر میدانند. در حالی که در بسیاری از موارد، این عوامل، در دسته ریسکهای کلاسیک دستهبندی میشوند.
این اساتید بورسی، علاوهبر آموزش و فروش سیگنال و مصاحبههای گوناگون، ممکن است خانه خود را بفروشند یا از دیگران پول زیادی قرض کنند و به بازار بیاورند. و البته با زیانی هنگفت هم از بازار خارج شوند.
آنها بجای این که دنبال یادگیری پیچیدگیها باشند، از اکتشاف قوانین ساده (که در چند مورد جواب هم داده) لذت میبرند.
مقالات پیشنهادی : طرح پانزی چیست؟ توهم یک شبه پولدار شدن
لذت آنی مهمتر است!
کدام فرد سیگاری را میشناسید که از خطرات سیگار کشیدن بیاطلاع است؟ همه میدانند که سیگار در بلندمدت انسان را به سرطان، مشکلات قلبی، ریوی، فشار خون و هزاران درد و بلای دیگر مبتلا میکند. اما مردم زیادی هستند که سیگار میکشند. چرا؟ چون لذت آنی برای انسان ارزش بیشتری دارد تا رنجی که قرار است در آینده رخ دهد. در عمل، سیگار خیلی خطرناکتر از یک بیماری واگیردار است. اما مردم خود را در خانه قرنطینه میکنند و در تنهایی خود سیگار میکشند.
ما ترجیح میدهیم الان 10 هزار تومان بگیریم، تا سال دیگر 100 هزار. با این که یقین داریم تورم طی یک سال 900 درصد نخواهد بود.
حاضریم حساب خود را به پریمیوم ارتقا بدهیم تا بجای دو روز، یک روز برای دریافت خریدهای آنلاین خود صبر کنیم.
حاضریم پول بدهیم که دانلود بجای 60 ثانیه، فوری شروع شود.
بهطور کلی، ما قادر نیستیم نگاه بلندمدت داشته باشیم. وسوسههای کوتاهمدت به راحتی میتوانند تصمیمهای بلندمدت ما را تغییر دهند.
به یک تعبیر، وسوسه بیشاز هر چیز دیگری کشته میگیرد: وسوسه سیگار، وسوسه خوردن شیرینی، وسوسه سرعت، وسوسه خرید کفش گران بجای داروی مرغوب و وسوسه خرج کردن بیشتر پول بجای پسانداز بازنشستگی.
اقتصاد رفتاری توضیح میدهد که بهخاطر Temporal Discounting، ما یک گزینه معمولی و آنی را به گزینهای فوقالعاده در آینده ترجیح میدهیم.
سود کوتاهمدت در بورس
اگر یک برنامه سرمایهگذاری فوقالعاده به شما پیشنهاد کنم، آیا از آن پیروی میکنید؟ برنامه پیشنهادی بسیار ساده است. شما هر سال مبلغی را بر روی سهمهای بنیادی سرمایهگذاری میکنید. این سهمها حدود 20 درصد سود تقسیمی دارند و قیمت خودشان هم با یک شیب ملایم 20 درصد رشد میکند. سپس سودهای تقسیمی را دوباره به بازار میآورید و سهمهای بیشتری میخرید. در این برنامه هر سال باید مبلغ سرمایهگذاری سالانه خود را چهل درصد افزایش دهید.
پس از ده سال، به اندازه 28 برابر پول سرمایهگذاری شده در سال اول، سرمایه خواهید داشت. در سال بیستم، این رقم به 836 برابر میرسد. (حدود 40 برابر ارزش امروز با احتساب تورم).
توجه کنید که سود 40 درصد در سال اصلا مبلغ بالایی نیست و به سادگی میشود از سهمهای بنیادی سودهای بیشتر هم استخراج کرد.
اما چه کسی این برنامه رو اجرا میکند؟ با تقریب خیلی خوبی، هیچکس. چرا؟ افراد با خودشان میگویند که وقتی میشود 40 درصد را در 10 روز از نوسانگیری به دست آورد، چرا باید یکسال برای کسب این سود انتظار بکشیم؟ این روش 36 برابر سریعتر است!
کدام یک از این افراد پس از 6 ماه سرمایه خود را 836 برابر میکنند؟ تقریبا هیچکدام! چرا روش آنها واقعا 36 بار سریعتر نیست؟
حالت پیش فرض معمولا انتخاب نهایی است.
افراد زیادی هستند که زنگ یا صدای اساماس گوشی خود را تغییر نمیدهند. حتی اگر این کار را بکنند، باز هم بیشتر تنظیمات، همانی میماند که کارخانه برای ما انتخاب کرده است. حتی اگر این تنظیمات، بهترین انتخابها نباشند.
فرض کنید میخواهید با یک شرکت وارد همکاری بشوید. آنها به شما ماهانه 3 میلیون حقوق میدهند و پیشنهاد میکنند که اگر هر ماه مبلغی را در صندوق پسانداز شرکت بگذارید. در پایان سال شرکت، صندوق پساندازها را بررسی میکند و به اندازه مبلغ موجود در حساب هر شخص، به حساب پسانداز او اضافه میکند. مثلا اگر ماهانه 500 هزار تومان پسانداز کرده باشید، در پایان سال 6 میلیون در حساب شما هست. شرکت 6 میلیون تومان دیگر به این حساب میافزاید.
در یک شرکت دیگر اوضاع دقیقا به همین شکل است. اما بیان آنها اندکی فرق دارد. در شرکت دوم، همین فرد ماهانه 2.5 میلیون تومان حقوق میگیرد. شرکت ماهانه 500 هزار تومان هم برایش در صندوق پسانداز میریزد. او میتواند پیش از یکسال حساب پسانداز خود را خالی کند. اما اگر یکسال منتظر بماند، بجای 6 میلیون، 12 میلیون دریافت خواهد کرد.
در حالت دوم احتمال این که افراد پسانداز داشته باشند بالا میرود.
پیشنهاد اقتصاد رفتاری این است که بجای آن که به مردم بگویید در طرح پسانداز بازنشستگی ثبتنام کنند، افراد را به صورت پیشفرض در طرح قرار بدهید، کسی که تمایلی به پسانداز ندارد، برای خروج از طرح به سازمان بازنشستگی مراجعه کرده و فرم پر کند. در این صورت میزان پسانداز بازنشستگی در کشور به شکل چشمگیری افزایش پیدا میکند.
یعنی باید طراحی سیستم به شکلی باشد که اگر در آن هیچکاری نکنیم، بهترین حالت به صورت خودکار برایمان پیش بیاید.
حالت پیشفرض در بورس
حالت پیشفرض بیشتر به درد سیاستگذاران در سازمان بورس میخورد. آنها باید شرایطی را ایجاد کنند که سرمایهگذاران جدید و ناآگاه به صورت اتوماتیک به سمت برنامههای بهتر هدایت شوند.
با این وجود ما هم در بیشتر موارد، پیشفرضهایی که یک کارگزاری برایمان در نظر گرفته است را قبول میکنیم و حتی اگر ممکن باشد، آنها را تغییر نمیدهیم.
حتی کمتر کسی وجود دارد که در صورت عدم رضایت از کارگزاری خود، بخواهد آن را عوض کند.
تلنگر شرایط را تغییر میدهد.
ریچارد تیلر مفهوم تلنگر را به اقتصاد رفتاری افزود و به این خاطر جایزه نوبل نیز دریافت کرد.
تلنگر یک عامل بیرونی بسیار ساده است که انتخابهای ما را تغییر میدهد. شاید برای شما هم پیش آمده باشد که صرفا به خاطر بوی نان تازه یا کباب، غذایی را خریده باشید. بدون آن که واقعا احساس گرسنگی بکنید. در این مثالها، بوی غذا یک تلنگر است.
تلنگر میتواند هر چیزی باشد. مثلا اگر مردم مصرف برق خود را به صورت لحظهای مشاهده کنند، مصرفشان کاهش خواهد یافت.
مقالات پیشنهادی : خرید پلهای سهم به روش مارتینگل
اگر غذاهای سالم جلوی چشم باشند و غذاهای مضر در طبقات پایین، احتمال اینکه غذاهای سالم مصرف کنیم بیشتر میشود.
مثالهای بسیار جالبی از تلنگر وجود دارد. اما شاید این یکی از بقیه معروفتر باشد:
در یک دستشویی مردانه در یک فرودگاه، مردان موقع دستشوییکردن دقت کافی به خرج نمیدانند و همین موضع باعث میشد که سرویسهای بهداشتی خیلی کثیف شود. تابلوی «لطفا نظافت را رعایت کنید» یا «در هدفگیری دقت بیشتری به خرج بدهید» نه تنها وضعیت را بهتر نمیکرد، بلکه از میزان تمرکز آنها میکاست.
تمام تابلوها را برداشتند و در کاسه دستشویی، تصویر یک مگس را قرار دادند. مردم فکر میکردند این مگس واقعی است و سعی میکردند آن را به داخل چاه بفرستند. برای همین هدفگیری خیلی دقیقتر شد!
تلنگر در بورس
سازمان بورس از تلنگر استفاده میکند، اما هنوز در بهترین وضعیت ممکن نیست.
برای مثال پیامی که از شما میخواهد ریسک معامله در شرایط اختیاط را بپذیرید، یک تلنگر است. یعنی بدانید که دارید سهم پرریسکی را انتخاب میکنید.
از سوی دیگر تابلوهای مختلف بورس و فرابورس هم با خود تلنگرهایی به همراه دارند. اما به دلیل عدم استفاده صحیح از این نظریه، این اتفاق که سرمایهگذاران تازهکار بیشتر به سمت تابلوی اصلی هدایت شوند، رخ نداده است.
بررسی سوگیریهای شناختی در اقتصاد رفتاری
سوگیری شناختی از مباحث جالب در روانشناسی است که پایش را به اقتصاد رفتاری هم باز کرده است. پیشتر درمورد سوگیریهای شناختی صحبت کردهایم. اما از آنجایی که بحث اقتصاد رفتاری بدون اشاره به این موضوع کامل نمیشود، دو سوگیری مهم را بررسی میکنیم.
نظریه تلنگر در اقتصاد رفتاری
اولین موضوع اثر لنگر یا Anchoring است. فرض کنید میخواهید عطر بخرید و هیچ اطلاعی از قیمتها ندارید. پنج عطر اولی که قیمت میکنید بین 1 تا 3 میلیون تومان قیمت دارند. عطر ششم که بوی خوبی هم دارد 600 هزار تومان است. این انتخاب یک گزینه ارزان به نظر میرسد. در حالی که اگر در ابتدا قیمتها بین 100 تا 300 هزار تومان میبود، ششصدهزار خیلی گران به نظر میرسید.
دنیل کانمن نشان داد که حتی شنیدن یک عدد تصادفی مثل 68، میتواند در ذهن تحلیلگران حرفهای لنگر بیندازد و اعداد آنها را به سمت 68 دلار بکشد.
اثر قاببندی در اقتصاد رفتاری
اثر قاببندی هم جالب است. دو پیشنهاد مشابه، با بیان متفاوت، انتخابها را تغییر میدهند. مثلا اگر قرار باشد تعداد زیادی آدم بین این دو گزینه یکی را انتخاب کنند، رفتارهایشان یکسان نخواهد بود:
- خودروی A با تمام امکانات 100 میلیون تومان است. بدون آپشن 80 میلیون تومان.
- خودروی A در حالت پایه 80 میلیون تومان است. اما با تمام آپشنها قیمتش 100 میلیون خواهد بود.
در حالی که انتخابها هیچ تغییری نمیکنند.
سوگیری شناختی در بورس
بورس پر است از انواع و اقسام سوگیریهای شناختی.
دو مثال جالب از این سوگیریهای شناختی وجود دارد. اول این که سهمی با قیمت بالای 10 هزار تومان برای سرمایهگذاران گران به نظر میرسد. حتی اگر سهم وضعیت بنیادی خیلی خوبی داشته باشد. از طرف دیگر سهمی که زیر 100 تومان باشد را ارزان ارزیابی میکنند. حتی اگر این سهم یک ریال هم نیارزد.
یک مثال دیگر، خاطرهای است که از یکی از آشنایان دارم. او مثال خوبی برای بررسی انواع سوگیری شناختی بود.
اقتصاددانان بر این باور هستند که در آیندهای نهچندان دور، شاخهای بهنام اقتصاد رفتاری دیگر وجود نخواهد داشت. چرا که در دانشگاهها، اقتصادی به غیر از رفتاری تدریس نخواهد شد!
یک روز به او گفتم «شنیدهای که قیمت پودر لباسشویی افزایش پیدا کرده؟» گفت: «بله، سهم حتاید را هم با همین نگاه خریدهام!» در حالی که حتاید در زمینه خدمات حملونقل و کشتیرانی فعالیت میکند نه تولید پودر ماشینلباسشویی!
به هر دلیلی که بود حتاید رشد کرد قیمتش از حدود 300 تومان به 600 تومان رسید. دوست ما قبول نمیکرد که درکش از سهم اشتباه بود و هنوز باور داشت که در موقعیتی مناسب و با هوشمندی سهم را خریده است! او به این خرید «فوقالعاده» استناد میکرد تا قدرتش در تحلیل و تشخیص سهم را به رخ بکشد!
اقتصاد اگر رفتاری نیست، پس چیست؟
وقتی خبر رسید که پای کرونا به آمریکا هم باز شده، بازار سهام سقوط کرد. آیا کرونا شکل اقتصاد در 5، 10 و 20سال آینده آمریکا را تغییر میدهد؟ خیر. اما نگاه کوتاهمدت باعث شد که مردم سهمهای خود را تا 70 درصد ارزانتر از چیزی که خریده بودند بفروشند. مطالعه رفتار آنها ممکن نیست، مگر به کمک اقتصاد رفتاری.
بسیاری از اقتصاددانان بر این باور هستند که در آیندهای نهچندان دور، شاخهای بهنام اقتصاد رفتاری دیگر وجود نخواهد داشت. چرا که در دانشگاهها، اقتصادی به غیر از رفتاری تدریس نخواهد شد!
مقالات پیشنهادی : فیوچرز بایننس چگونه کار میکند؟
هیچ کدام از ما حیوان اقتصادی نیستیم. چه سهامداران حقیقی، چه حقوقیها، چه رئیس بانک مرکزی و رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار، همه و همه انسان هستیم. انسانهای احساسی و تحریکپذیر که میتوانیم تصمیمهای اشتباه زیادی بگیریم.
به همین دلیل، مطالعه اقتصادی بدون آگاهی از روانشناسی و رفتارشناسی، علمی بیهوده و غیرکاربردی خواهد بود.
دیدگاه شما درباره اصول اقتصاد رفتاری و تاثیر آن بر بورس چیست؟ آیا از علم اقتصاد رفتاری در معاملات بورسی خود بهره می برید؟ دیدگاه های خود را با ما به اشتراک بگذارید.
می توانید ویدیوهای بیشتری از تالار بورس را در شبکه اشتراک ویدیو آپارات و همچنین کانال یوتیوب تالار بورس مشاهده کنید.
لذت بردم، لطفا کتابی هم معرفی کن تا بیشتر با جزئیات آشنا بشویم، باتشکر
کتاب تفکر سریع و کند اثر دنیل کانمن عالیه، همچنین کتابهای ریچارد تیلر و دن آریلی.
ممنون که پاسخ دادین
وظیقه است. سوال دیگهای هم بود در خدمت هستم
چقد جالب بود، مرسی
سلام خداقوت دمتون گرم
ممنون ، بخش تصویر مگس الهام بخش بود، می شود فکر کرد چطور جایگزینی برای مقررات ایجاد کرد که تاثیر بیشتری داشته باشد.
خیلی عالی بود مثالها واضح بود طوری که تو ذهن میمونه ممنون از زحماتتان