پول

تاریخ بروز رسانی: 1399/11/12

پول چیست و چطور کار می‌کند؟


پول ماهیت عجیبی دارد. اخلاق آدم‌ها را عوض می‌کند. رئیس‌جمهور تعیین می‌کند. شما را به ماشین مورد علاقه‌تان میرساند. اندازه خانه مردم را مشخص می‌کند. آدم‌ها را قانع می‌کند که روزی هشت ساعت یا بیشتر، از تفریح و استراحت خود بزنند و کارهایی سخت انجام دهند.

پول شبیه به اکسیری جادویی است که با آن می‌شود آدم‌ها، مفاهیم و اشیا را تغییر داد. این قدرت افسانه‌ای از کجا می‌آید؟


در این مقاله می خوانید

پول چیست؟

هزاران سال پیش، یکی از اجداد شما در بیابان‌های فلات ایران به شکار مشغول بوده است. او شکارچی قابلی هم بود. از کجا می‌دانم؟ همین که توانست زنده بماند و فرزنددار شود و نسلش را به امروز منتقل کند، نشان می‌دهد که او می‌توانسته شکم خود و خانواده‌اش را سیر نگه دارد.

او یک برادر داشته که سنگ‌تراش ماهری بوده و سرنیزه‌های خوبی می‌ساخته است. (در این مورد اطمینان کامل ندارم. شاید یک همسایه یا دوست بوده که سنگ‌ها را می‌تراشیده. خدا می‌داند.)

یک روز جد بزرگوار شما آهوی بزرگی شکار می‌کند. اما برادرش دست خالی به خانه باز می‌گردد. برادر پیشنهاد می‌کند که نصف گوشت آهو را با یک سرنیزه خیلی خوب عوض کند.

از این به بعد برنامه همین می‌شود. برادر روی ساخت سرنیزه تمرکز کند و جد بزرگوار شما به شکار برود.

این سرنیزه‌ها، اولین شکل پول بودند. بعدها سکه‌ها به تقلید از همین سرنیزه‌ها ایجاد شدند.

چرا جد شما سرنیزه را می‌پذیرفت؟ چون باور داشت که این کالا برایش ارزش دارد و به سادگی خراب نمی‌شود.

پس هر چیز ارزشمندی که به مرور فاسد نشود، می‌تواند پول باشد.

پول چیست؟

انواع پول در طول تاریخ

شاید با شنیدن واژه پول به یاد کاغذهایی رنگی بیفتید که عکس رهبران سیاسی روی آن نقش بسته است. یا شاید به سکه‌های طلایی و نقره‌ای‌ فکر کنید. اما در طول تاریخ پول شکل‌های مختلفی داشته است.

طلا سنتی‌ترین شکل پول است. طلا کم‌یاب است، خراب نمی‌شود، زنگ نمی‌زند و عموم مردم آن را می‌پذیرند.

برای مثال، موز نمی‌تواند واحد خوبی برای پول باشد. اگر بخواهید یک خانه بخرید، باید مقدار زیادی موز را با خود حمل کنید. از طرف دیگر، مالک خانه ممکن است این مقدار موز را لازم نداشته باشد. موزها دست او می‌ماند و خراب می‌شود.

در زمان جنگ جهانی، مردم سیگار را به عنوان پول پذیرفتند. در دهه 1980 و در زمان فروپاشی شوروی نیز سیگار جایگزین روبل شده بود. تمام کسانی که سیگار را می‌پذیرفتند، الزاما سیگاری نبودند. بلکه می‌دانستند که می‌توانند به نانوا سیگار بدهند و از او نان بگیرند. نانوا هم سیگارها را به قصاب می‌داد و گوشت می‌گرفت.

در ژاپن، صدف به عنوان پول پذیرفته شده بود.

کالاهایی مثل نمک، نقره و حتی بدهی نیز به عنوان پول پذیرفته شده‌اند.

هر ملتی چیزی را به عنوان پول قبول می‌کند که برای آن چیز ارزش قائل باشد. امروزه مهم‌ترین «چیز» در دنیا، داده‌های کامپیوتری است. پول‌ ما نیز داده‌هایی است که در سیستم مرکزی بانک ذخیره شده‌اند.

ارزهای دیجیتال هم نمونه‌ای دیگر از داده‌های کامپیوتری هستند که به عنوان پول مورد استفاده قرار می‌گیرند.

نقش پول در اقتصاد چیست؟

به‌طور کلی، پول سه وظیفه بر عهده دارد.

  • پول به عنوان وسیله مبادله
  • پول به عنوان وسیله سنجش
  • پول به عنوان وسیله حفظ ارزش

هر چیزی که بتواند این سه وظیفه را اجرا کند، پول است. برای مثال شما با سهام شرکت‌ها می‌توانید ارزش دارایی خود را حفظ کنید، اما نمی‌توانید در مقابل نانی که می‌خرید به نانوا سهام ایران‌خودرو بدهید. چرا که سهام، اوراق با نام و غیرقابل انتقال هستند.

نقش مبادله‌ای پول

به یک فروشگاه گیتار وارد می‌شوید. باور دارید که جیبتان پر از پول است و به سادگی می‌توانید گران‌ترین گیتار فروشگاه را بخرید. اولین سازی که امتحان می‌کنید، یک گیتار ساخت اندونزی است. یک گیتار مکزیکی دل شما را می‌برد. به پیشنهاد فروشنده، یک ساز آمریکایی را امتحان می‌کنید. عالی است. 60 میلیون تومان ناقابل. کارت خود را به فروشنده می‌دهید. او با دیدن پیام «عملیات با موفقیت انجام شد» سازی به این ارزشمندی را با لبخند به شما می‌دهد و تمام.

این مهم‌ترین وظیفه پول است. اگر به فروشنده پیشنهاد کنید که گیتار را با یک تلویزیون سامسونگ عوض کند، ممکن است پیشنهاد شما را قبول نکند. اما خیلی بعید است که پول شما را نپذیرد.

اگر می‌خواستید تلویزیون خود را با گیتار عوض کنید، کار سخت می‌شد. باید حتما فروشنده‌ای را پیدا می‌کردید که به دنبال یک تلویزیون 4K نود اینچ باشد. اما حالا که می‌خواهید برای مبادله پول بدهید، دلتان قرص است.

پول چیست؟

نقش پول در سنجش ارزش

دوست شما یک گیتار فلامنکو اسپانیایی دارد، شما دو گیتار الکتریک آمریکایی که بدتان نمی‌آید یکی از آن‌ها را با یک ساز فلامنکو عوض کنید. شما ساز او را دوست دارید و او ساز شما را. همه‌چیز برای انجام مبادله آماده است.

اما دوست شما اعتراض می‌کند. می‌گوید «ببین، این سایت آمازون. ساز من 5000 دلار قیمت دارد و ساز تو 2500 دلار. اگر می‌‌خواهی مبادله انجام شود باید هر دو گیتار خود را به من بدهی.»

دوست شما چطور متوجه شد که ارزش دارایی‌اش دوبرابر ارزش دارایی شما بود؟ او چطور به این پی برد که برای از دست دادن ساز خود معقول است که دو ساز دریافت کند؟

بین شما دو نفر قرار نیست حتی یک ریال جابجا شود. شما از پول استفاده کردید تا ارزش نسبی دارایی‌های خود را بسنجید.

اگر کمی فکر کنید می‌بینید که شما هم از پول برای سنجش ارزش استفاده می‌کنید.

وقتی کسی می‌گوید «حقوق یک سال من می‌شود 50 میلیون، حتی پول یک پراید هم نمی‌شود.» واقعا قصد خرید پراید ندارد. بلکه دارد از پول برای سنجش ارزش شغلی که دارد استفاده می‌کند.

پول برای حفظ ارزش

فرض کنید دارید سر کار می‌روید و در مقابل کاری که می‌کنید، مزد می‌گیرید. این مزد می‌تواند به صورت غذا و پوشاک باشد. اما اگر بخواهید در آینده یک ماشین بخرید، نمی‌توانید نان‌ها را در فریزر انبار کنید. برای همین به ابزاری نیاز داریم که بتواند ارزش کار ما را در خود ذخیره کند. برای این منظور از پول استفاده می‌کنیم.

در واقع به کمک پول قادر خواهیم بود قدرت خرید امروز را به آینده موکول کنیم.

مثال جد شکارچی را به یاد بیاورید. او نمی‌تواند آهو را در انبار بگذارد و شش ماه بعد آن را با سرنیزه عوض کند. پس گوشت آهو نمی‌تواند نقش پول را بازی کند. اما عموی شما قادر است سرنیزه‌های خود را در غار پنهان کند و بعدها در مقابل آهن‌ها گوشت بگیرد. پس سرنیزه می‌تواند پول باشد.

برخی از اندیشمندان معاصر می‌گویند پول‌های امروزی به مرور ارزش خود را از دست می‌دهند و مثل طلا یا سهام در ذخیره ارزش دارایی موفق عمل نمی‌کنند. از دید آن‌ها، پول مدرن در انجام یکی از وظایف اصلی خود ناتوان است.

پول به عنوان یک دارایی نقدشونده

بارها پیش آمده که دارایی‌های مثل سهام، ماشین، گوشی یا خانه را «نقد» کرده باشیم.

در زمان‌های قدیم، مردم دلار را به بانک می‌بردند و آن را نقد می‌کردند و در مقابل طلا می‌گرفتند. در آمریکای آن زمان، طلا نقدترین شکل دارایی بود. امروز مردم طلا را به زرگری می‌برند و نقد می‌کنند و دلار می‌گیرند. یعنی امروز دلار نقدتر است تا طلا.

مردم پول را به عنوان یک دارایی نقدی پذیرفته‌اند.

منظور از نقد بودن پول چیست؟ منظور این است که چه بخواهید سهام بخرید، چه ماشین، چه اسب، چه گیتار و چه نان، قادر هستید با پرداخت پول مبادله خود را انجام دهید. اما اگر بخواهید یک اسب را با ماشین معاوضه کنید، کار آهسته‌تر و سخت‌تر پیش‌ می‌رود. پس اسب چندان نقدشونده نیست.

پول از کجا پیدا شد؟

برای این که بتوانیم مفهوم پول مدرن را (که با طلا، صدف و سرنیزه تفاوت دارد) درک کنیم، برایتان یک داستان می‌گویم. این داستان عینا واقعی نیست، اما داستان واقعی، تفاوت زیادی با داستان خیالی من ندارد.

پرده اول: طلا یعنی پول

در زمان‌های قدیم، مردم در غرب وحشی طلا می‌دادند و اسب و تفنگ و گوشت می‌گرفتند. اما نگه‌داری این میزان طلا کار دشواری بود. فیلم «دلیجان آتش» با بازی کرک داگلاس را ببینید تا با گوشه‌ای از این دشواری‌ها آشنا شوید.

ثروتمندان مجبور بودند برای محافظت از طلاها، تفنگ‌دار استخدام کنند و در مواردی هم برای محافظت از طلا، جان عزیز خود را از دست می‌دادند.

جامعه به یک نهاد قدرتمند نیاز داشت که بتواند از طلاهای مردم محافظت کند. به این صندوق امانت در اصطلاح بانک گفتند.

این بانک سکه‌ها را می‌گرفت و با یک رسید، بدهی خود به سپرده‌گذار را گواهی می‌کرد. این بانک برای نگه‌داری و محافظت از طلای مردم، کارمزد می‌گرفت.

در این حالت مثلا بانک معادل یک کیلوگرم طلا در اختیار داشت و به اندازه یک کیلوگرم طلا هم به سپرده‌گذاران بدهکار بود.

این گواهی فقط توسط همان فرد و در همان بانک، قابل نقدشدن (به‌ طلا) بود.

پول چیست؟

بزرگ‌ترین اسکناس چاپ شده در دنیای معاصر، ابعاد بزرگتر از A4

پرده دوم: گواهی‌های بی‌نام

فرض کنید گروهی می‌خواستند از سیاتل به کالیفرنیا بروند. آن‌ها باید به بانک می‌رفتند، گواهی‌های خود را نقد می‌کردند و طلاها را با خود تا کالیفرنیا می‌بردند. این کار خطرناک بود. مردم، متقاضی بانکی بودند که بتواند برایشان وجه را به کالیفرنیا بفرستد.

ارسال طلا توسط بانک بین دو ایالت ریسک زیادی داشت. بانک‌ها به سیستمی ساده‌تر برای ارسال فوری حواله‌ها نیاز داشتند. راه‌حل خیلی ساده بود. گواهی‌های بی‌نام صادر شدند.

شما به یک بانک در سیاتل می‌رفتید و طلای خود را در بانک می‌گذاشتید و رسید می‌گرفتید. بعد رسید را در کالیفرنیا به بانک می‌بردید و نقد می‌کردید. بانک‌دار سرفرصت رسیدها را به سیاتل می‌برد و طلا را دریافت می‌کرد.

این اتفاق ابتدا در شعب یک بانک ممکن شد. اما رفته‌رفته تراکنش بین بانکی هم راه افتاد. بانک‌دارها در جایی به نام اتاق کلر همدیگر را می‌دیدند و تسویه حساب می‌کردند.

پرده سوم: پیدایش اوراق بهادار

فرض کنید من معادل ده سکه در بانک سپرده دارم. در میانه راه میان سیاتل تا کالیفرنیا به پول (طلا) نیاز پیدا می‌کنم. چرخ کالسکه شکسته و باید تعمیر شود. اما در بیابان بانک وجود ندارد. یک چرخ نو، یک سکه قیمت دارد. یک برگه گواهی سپرده را به تعمیرکار می‌دهم که بعدها او به کالیفرنیا برود و طلایش را بگیرد. روی برگه اسم کسی را ننوشته‌اند. بلکه روی گواهی نوشته شده: In gold coin payable to the bearer on demand. یعنی قابل پرداخت با سکه طلا، در وجه حامل، عندالمطالبه.

اما کالسکه‌ساز گواهی را نقد نمی‌کند. چرا؟ چون خودش هم می‌خواهد طلایش را در بانک بگذارد و گواهی بگیرد. چه کاری است که دوباره کارمزد بپردازد؟ اگر به پول نیاز داشته باشد، می‌تواند همین برگه را به شخص دیگری بدهد.

طلاها در انبار بانک باقی ماند و گواهی‌ها شبیه به پول خرج شد. این اولین شکل امروزی پول بود.

پرده چهارم: پول بسط پیدا می‌کند

با اوراق بی‌نام مشکل انتقال وجه حل شد، اما یک مشکل دیگر به‌وجود آمد. مردم برای سپرده‌گذاری به بانک مراجعه نمی‌کردند. بلکه گواهی سپرده‌ها را خرج می‌کردند.

اولین اتفاقی که افتاد این بود که بانک‌دارها بجای گرفتن کارمزد ثابت، هر سال از سپرده بهره گرفتند. به این ترتیب سپرده طولانی مدت باعث زیان بانک نمی‌شد.

اما اتفاق مهم‌تر جای دیگری رخ داد.

من ده کیلو طلا در بانک خود دارم. کسی هم نمی‌آید طلاها را بگیرد و برود. مردم دارند گواهی‌های بانکی را به‌جای پول خرج می‌کنند. چه می‌شود اگر روی همین ده کیلو، دوباره گواهی سپرده منتشر کنم و آن‌ها را وام بدهم و بهره بگیرم؟ کسی که دنبال طلا نمی‌آید. از کجا باید بفهمند؟

بانکدارها نقشه گنج را پیدا کرده بودند. آن‌ها می‌توانستند هزار کیلو طلا را گواهی کنند، در حالی که فقط ده کیلو طلا داشتند. این یک معدن طلای بی‌پایان بود.

پرده چهارم: بانک‌دار بدبخت می‌شود

بانک‌دارها از کشف خود خوشحال بودند. به‌سادگی پول چاپ می‌کردند و از زندگی لذت می‌بردند. تا این که یک جنگ آغاز شد. مردم هراسان به بانک رفتند که طلاهای خود را بگیرند و فرار کنند. اما طلایی در بانک وجود نداشت!

کشتن و آتش‌زدن بانک‌دار، نتوانست مشکل مال‌باختگان بانکی را حل کند و پول آن‌ها را زنده کند. اما دل آن‌ها را خنک کرد.

بانک‌دارهای آینده هم درس خوبی گرفتند. افزایش نقدینگی و چاپ پول باید محدود شود.

پرده پنجم: بانک مرکزی ایجاد می‌شود

بانک‌دارها با تجربه‌ای که آموخته بودند، جمع شدند و یک اتحادیه تشکیل دادند. ماجرا به این شکل بود.

یک کیلو طلا را در بانک من می‌گذارند.

100 گرم را به بانک مرکزی می‌دهم، 900 گرم را وام می‌دهم.

وام گیرنده 900 گرم طلای خود را به بانک می‌برد.

بانک عامل 90 گرم را به بانک مرکزی می‌دهد، 810 گرم را وام می‌دهد.

وام گیرنده 810 گرم طلای خود را به بانک می‌برد.

در نهایت تمام یک کیلو طلا به بانک مرکزی می‌رود. اما بانک‌ها معادل 10 کیلوگرم طلا، گواهی صادر می‌کردند.

تغییر بعدی، انحصار چاپ گواهی بود. این بار بانک مرکزی بود که گواهی‌ها را صادر می‌کرد. به این ترتیب می‌توانست بر چاپ پول نظارت کند.

اسکناس‌های منتشر شده همه یک شکل بودند و به‌سختی می‌شد آن‌ها را جعل کرد. پشتوانه این پول‌ها، طلای موجود در بانک مرکزی بود.

به آن مقداری که بانک نزد بانک مرکزی می‌گذاشت، سپرده‌ قانونی می‌گویند. در مثال ما سپرده‌ قانونی برابر بود با 10 درصد.

پرده آخر: طلایی در بانک نیست!

تا اینجا دیدیم که پول ارزش داشت، چرا که می‌شد آن را به بانک برد و معادل آن سکه طلا دریافت کرد. اما رفتار بازار، شکل پول را تغییر داد. مردم پول را به بانک نمی‌بردند که سکه بگیرند، بلکه سکه را برای فروش به صرافی می‌بردند. یعنی اسکناس برای مردم نقدتر شده بود تا طلا.

این تغییر باعث شد که دولت‌ها دیگر اسکناس‌هایی با جمله In gold coin payable to the bearer on demand منتشر نشوند. بلکه پول به خودی خود ارزش پیدا کند.

ریچارد نیکسون در آمریکا به این تغییر رسمیت داد و جمله معروف را از روی دلار حذف کرد.

حالا پول دیگر پشتوانه‌ای ندارد و به اصطلاح به آن fiat money یا پول فیات می‌گویند.

پول بدون پشتوانه چیست؟

در زمان‌هایی قدیم، یعنی آن زمان‌هایی که پشت پول به طلا گرم بود، ممکن بود در شرایطی بانک‌های مرکزی اقدام به چاپ پول بدون پشتوانه بکنند.

اما دیدیم که وضعیت تغییر کرد. حالا پول هیچ پشتوانه‌ای ندارد. اعتبار پول به این دلیل است که مردم، تمام مردم، آن را ارزشمند تلقی می‌کنند. اگر شما برای خرید یک گوشی بیست میلیون تومان به بازار ببرید، بدون آن که در مورد فلسفه پول بحثی شود، فروشنده گوشی مورد نظر شما را تحویل می‌دهد.

این پول در واقع یک کد دیجیتال است که در حساب بانکی شما و در یک کامپیوتر ذخیره می‌شود. شاید فکر کنید معادل این کد دیحیتال در بانک اسکناس یا سکه وجود دارد. اما در عمل این‌طور نیست. در عمل فقط معادل 2.5 درصد پولی که در حساب من و شما است، اسکناس و سکه وجود دارد.

یعنی اگر همه مردم بخواهند از بانک اسکناس دریافت کنند، از هر 200 نفر، فقط 5 نفر به هدف خود می‌رسند. پول 195 نفر دیگر از بین نمی‌رود. بلکه به‌صورت کد دیجیتالی در کامپیوتر بانک باقی می‌ماند.

در عمل ما به اسکناس نیاز زیادی نداریم. حقوقمان را با یک پیامک دریافت می‌کنیم و با وارد کردن چند عدد در درگاه پرداخت، می‌توانیم میلیون‌ها تومان خرید کنیم. فروشنده هم یک پیامک می‌گیرد و با کمک همین اعداد، اجاره و دیگر مخارج خود را پرداخت می‌کند. بدون آن که اسکناسی ببیند.

درست شبیه به مردمی که اسکناس را نقدتر از طلا فرض کردند، انسان امروز پیامک بانک را نقدتر از اسکناس فرض می‌کند. چطور؟ اگر همین الان به شما 100 میلیون تومان اسکناس بدهم، اولین کاری که می‌کنید این است که بانک بروید، اسکناس‌ها را تحویل بگیرید و یک پیامک دریافت کنید.

وقتی مردم به این کد دیجیتال بیشتر از اسکناس اعتماد دارند، چرا دولت‌ها باید به خود زحمت نشر اسکناس بدهند؟ اسکناس‌هایی که کهنه می‌شوند و باید سالانه مبلغ زیادی را برای تجدید آن‌ها هزینه کرد.

کنترل عرضه پول در اقتصاد کلان

یکی از مهم‌ترین ارکان اقتصاد کلان، بانک مرکزی است که بر نظام پولی کل کشور نظارت دارد. بانک مرکزی از طریق سه ابزار می‌تواند میزان نقدینگی را کاهش یا افزایش دهد.

افزایش نقدینگی به معنای بیشتر شدن حجم پول و سریع‌تر شدن سرعت خرید مردم است. این موضوع می‌تواند در کوتاه‌مدت بیکاری را کاهش و تورم را افزایش دهد.

1- عملیات بازار باز در نظام پولی

بانک مرکزی باید قادر باشد میزان نقدینگی (عرضه پول) در کل کشور را کنترل کند. یعنی بتواند در موارد ضروری میزان پول موجود در کشور را افزایش یا کاهش دهد.

بانک مرکزی این کار را از طریق ابزاری به نام اوراق قرضه انجام می‌دهد. اوراق قرضه، اوراقی هستند که توسط دولت منتشر می‌شوند و در ازای سپرده‌گذاری مردم، به آن‌ها سود می‌دهد.

برای مثال اگر دولت بخواهد حجم نقدینگی را کاهش دهد، می‌تواند اقدام به نشر و فروش اوراق قرضه کند. به این ترتیب نقدینگی از کشور جمع می‌شود. اگر بخواهد نقدینگی را افزایش دهد، می‌تواند اوراق قرضه را باز خرید کند.

به این ترتیب دولت می‌تواند به سریع‌ترین روش، میزان نقدینگی کل کشور را کاهش یا افزایش دهد.

در اقتصاد اسلامی این اوراق حرام هستند. به دلیل عدم معرفی جایگزین مناسب، بانک مرکزی در کنترل نقدینگی و به دنبال آن مهار تورم دچار مشکل می‌شود.

2- نرخ سپرده قانونی

گفتیم که بانک‌ها موظف هستند درصدی از سپرده شما را نزد بانک مرکزی بگذارند و مابقی را وام بدهند.

اگر نرخ سپرده قانونی 20 درصد باشد، بانک‌ها می‌توانند هر هزار تومان را 5 بار وام بدهند (صد تقسیم‌بر بیست).

اگر نرخ سپرده قانونی 2 درصد باشد، بانک‌ها می‌توانند هر هزار تومان را 50 بار وام بدهند.

می‌بینیم که بانک مرکزی با کاهش نرخ سپرده قانونی می‌تواند پول را بسط دهد، یا با افزایش آن، جلوی بسط پول را بگیرد.

3- نرخ بهره بانکی

همان‌طور که می‌دانید اگر از بانک وام بگیرید، باید یک میزان مشخصی بهره پرداخت کنید. اما شما تنها کسی نیستید که بهره می‌پردازید.

بانک‌ها هم می‌توانند از بانک مرکزی قرض کنند. در عمل بانک به دو گروه بدهکار است. به سپرده‌گذاران و به بانک مرکزی.

اگر بانک مرکزی نرخ بهره وامش را کاهش دهد، بانک‌ها به‌سادگی سراغ بانک مرکزی می‌روند و وام می‌گیرند. اگر بانک مرکزی نرخ بهره وامش را افزایش دهد، بانک‌ها کمتر وام می‌گیرند.

بانک اگر وام بیشتری بگیرد، توانایی بیشتری در وام دادن به مردم دارد. در نتیجه عرضه پول بالا می‌رود. اما افزایش نرخ بهره بین بانکی باعث کاهش حجم عرضه پول خواهد شد.

هجوم مردم برای دریافت پول و موسسات مالی ورشکسته

اقتصاددان‌هایی مثل گریگوری منکیو می‌گویند که هجوم مردم به بانک برای گرفتن پول، یک شرایط خیالی است و هیچ موسسه مالی‌ای هرگز درگیر شرایطی نمی‌شود که نتواند پول مردم را پس بدهد.

چرا منکیو چنین باوری دارد؟ اول بیایید ببینیم که چه چیز باعث می‌شود مردم به یک موسسه مالی هجوم بیاورند؟ مردم زمانی این کار را می‌کنند که به یک موسسه اعتماد ندارند، بلکه فقط به امید بهره بیشتر سراغ این موسسه رفته‌اند. آن‌ها موسسه را رصد می‌کنند تا اگر ریگی به کفش بود، سریعا خود را نجات دهند.

منکیو می‌گویند که بانک مورد نظر به سادگی می‌تواند از بانک مرکزی درخواست کمک کند و وام بگیرد. بانک مرکزی لازم نیست برای پس دادن سپرده‌ها پول داشته باشد. بلکه پای کامپیوتر قادر به خلق پول است. پس هرگز پیش نمی‌آید که مردم پول لازم داشته باشند و بانک در پرداخت این بدهی‌ها دچار مشکل شود.

اما یک مشکل دیگر وجود دارد. اگر همه مردم پول خود را از موسسه خارج کنند، موسسه دیگر توان بازپرداخت وام بانک مرکزی را نخواهد داشت. منکیو معتقد است که این اتفاق هم نمی‌افتد. چرا که پیش از تمام شدن پول، سپرده‌گذاران می‌بینند که بانک مشکلی در بازپرداخت ندارد و از خارج کردن پول خود منصرف می‌شوند.

تنها در صورتی اتفاق ناگوار هجوم مردم رخ می‌دهد که موسسه مالی مورد نظر مجوزهای لازم برای دریافت وام از بانک مرکزی را نداشته باشد. در منطق منکیو، چنین موسسه مالی‌ای اصلا اجازه سپرده‌پذیری و اعطای وام نخواهد داشت. اتفاقی که در ایران رخ داد و موسسات مالی بدون داشتن تمام مجوزهای لازم اقدام به فعالیت پولی خارج از چتر بانک مرکزی کردند.

جمع‌بندی

فکر می‌کنم الان به خوبی می‌دانید که پول چیست، چه وظایفی دارد، چطور کنترل می‌شود و چرا ارزشمند است.

اغراق‌آمیز نیست اگر بگوییم که بانک‌ مرکزی است که دارد کشور را اداره می‌کند. اما بانک مرکزی زمانی می‌تواند موفق شود که قادر باشد مستقل از دولت و مجلس و قوه‌قضاییه و بدون پاسخگویی در مقابل نهادهای سیاسی به جراحی‌های تخصصی اقتصادی بپردازد.

رئیس بانک مرکزی در کشورهای پیشرفته به هیچ‌کس پاسخگو نیست و بدون ارائه توضیح به کسانی که متخصص اقتصاد کلان نیستند، کارها را پیش می‌برد. رئیس بانک مرکزی، حتی اگر توسط رئیس‌جمهور سر کار برود، معمولا طولانی‌تر از دوره رئیس‌جمهور در این سمت باقی می‌ماند. (در آمریکا 5 سال در مقابل 4 سال ریاست‌جمهوری).

رئیس بانک مرکزی نباید با انتخابات تعیین شود. چرا که افرادی می‌توانند با شعارهایی مثل کاهش نرخ بهره یا افزایش پول رای بیاورند. در حالی که این دو الزاما برای کشور خوب نیستند.

گفتنی است که مرحوم محسن نوربخش با 15 سال سابقه، بیشترین طول حضور در سمت رئیس کل بانک مرکزی را در تاریخ ایران داشت.

می‌توانید ویدیوهای بیشتری از تالاربورس را در آپارات (شبکه اشتراک ویدیو) و همچنین کانال یوتیوب تالاربورس مشاهده بفرمایید.

4.8/5 - (45 امتیاز)

درباره نویسنده

فرزاد فخری‌زاده

من عاشق موسیقی هستم و عاشق بازار سرمایه. در زیباترین قطعات موسیقی نت‌ها فقط بالا نمی‌روند. بلکه بالاها و پایین‌ها است که یک قطعه را شورانگیز می‌کند. در بورس نیز نوسان قیمت است که بازار را جذاب می‌کند.

اشتراک
اطلاع از
guest
4 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده همه دیدگاه ها
ناشناس
ناشناس
1 سال پیش

فرزاد فخری‌زاده

من عاشق موسیقی هستم و عاشق بازار سرمایه. در زیباترین قطعات موسیقی نت‌ها فقط بالا نمی‌روند. بلکه بالاها و پایین‌ها است که یک قطعه را شورانگیز می‌کند. در بورس نیز نوسان قیمت است که بازار را جذاب می‌کند.

جناب فخری زاده من مقاله رو خوندم یاداشت برداری کردم لذت بردم و از معبودم براتون بهترین ها رو آرزو کردم

محمود دوسیده
محمود دوسیده
پاسخ دادن به  ناشناس
1 سال پیش

سپاس از ارسال نظر و حسن توجه شما.
خوشحالیم که این مقاله برای شما مفید بوده است.

زانیار مریمی
زانیار مریمی
3 سال پیش

بسیار مقاله خوبی بود . ممنون

amirer799
amirer799
3 سال پیش

بسیار جامع و صریح

{"email":"آدرس ایمیل وارد شده نامعتبر است","url":"آدرس وب‌سایت وارد شده نامعتبر است","required":"لطفا فیلد‌های مشخص شده را تکمیل نمایید"}

مقالات پیشنهادی


بورس ایران بخش‌های گوناگونی دارد؛ از جمله بازار بورس و اوراق بهادار، بازار آتی و

4
0
شما هم نظر بدهیدx
Success message!
Warning message!
Error message!