تقریبا تمام دوستانم، هر روز از من میپرسند چه بخریم و معمولا از جواب من دلخور میشوند: «نمیدانم»
«چطور میشود ندانی؟ مگر خودت سهم نداری؟ همانها را به ما هم بگو.»
واقعیت این است که ارائه توصیه مالی، مثل تجویز دارو است. نمیشود برای همه افراد یک توصیه مشترک داشت.
اگر شما هم برایتان سوال است که بهتر است چه سهمی بخریم، یا اصلا سهم بخریم یا طلا یا دلار، لازم است اول اطلاعاتی در مورد خودتان داشته باشید. اطلاعاتی که در این مقاله میخواهیم راجعبه همانها صحبت کنیم.
بیشتر بخوانید: روانشناسی ضرر در بورس
تفاوتهای فردی
هیچ کدام از ماها شبیه به هم دیگر نیستیم. برای مثال کسی که متاهل است و سه فرزند دارد، برایش مهم است که خانه داشته باشد. اما برای یک فرد مجرد، خانه خریدن شاید اولین اولویت زندگی نباشد.
در توصیه مالی، باید جنسیت سرمایهگذار در نظر گرفته شود. برای مثال داراییهایی که به زنان پیشنهاد میشود، معمولا نقدشوندهتر هستند. مثلا بهتر است زنان در پرتفوی خود طلای بیشتری داشته باشند.
این ماجرا به ساختارهای اجتماعی و گپهای ناعادلانه دستمزد باز میگردد. برای زنان تامین مالی و استقراض دشوارتر است تا مردان. به همین دلیل مهم است که خانمها بخشی از دارایی خود را به صورت شبهنقد نگه دارند.
اما این موضوع هم یک توصیه کلی برای تمام زنان عالم نیست. به عنوان مثال زنی که مالک یک شرکت بزرگ است، درست مشابه خانم سرپرست خانواری نیست که چند بچه کوچک دارد.
قبل از آن که بپرسیم چه بخریم لازم است با خود روشن کنیم که چرا داریم سرمایهگذاری میکنیم و آیا مدل سرمایهگذاری، با سبک زندگی ما همخوانی دارد یا خیر.
یک سهم که برای فردی جوان ممکن است بسیار مناسب و برای فردی مسن مهلک باشد.
منشا پول
این موضوع شاید کمی عجیب بهنظر برسد. اما توصیه مالی برای مدیریت پول حاصل از ارث دقیقا شبیه به توصیهای نیست که برای مدیریت سود حاصل از کارآفرینی ارائه میشود.
اگر من بخواهم سوال چه بخریم شما را پاسخ دهم، لازم است بدانم که پولتان را از کجا آوردهاید! چرا؟ الان میگویم:
- پسر جوانی که مهارتهای خاصی هم ندارد، در یک شرکت مشغول است و ماهی 1.5 میلیون تومان دستمزد میگیرد. به یکباره چند میلیارد تومان ارث به او میرسد. این پول، تمام میلیاردی است که فکر میکنیم به زندگی او وارد خواهد شد. اگر این دارایی از بین برود، او دیگر هیچ امیدی برای دیدن 9 صفر در حساب بانکی خود نخواهد داشت. این فرد نباید خود را در معرض ریسک قرار دهد.
- نصف یک خانه به نام خانمی بوده که به تازگی از همسرش جدا شده است. او میخواهد سهم خود از فروش خانه را سرمایهگذاری کند. سال آینده میخواهد خانه بخرد. او باید مطمئن شود که میتواند رشد قیمت مسکن را پوشش دهد.
- یک شرکت، صد میلیارد تومان سود انباشته دارد. مدیر شرکت نمیخواهد این سود را به صورت نقدی نگه دارد و تمایل دارد که تا زمان برگزاری مجمع، سرمایهگذاری امنی داشته باشد. این شرکت به یک سود مطمئن 19 درصدی راضی است.
- مردی مسن که خانه و ماشین شغل پردرآمد دارد، میخواهد مقدار کمی از پساندازش را در بورس بگذارد. او به این پول نیازی ندارد و میخواهد معامله سهام را تجربه کند. این شخص میتواند ریسک بیشتری بپذیرد.
آدمهایی که در بالا گفتیم، حتی اگر مبلغی برابر داشته باشند، به سرمایهگذاریهای متفاوتی نیاز دارند. و برای هر کدام جواب سوال چه بخریم متفاوت است!
افق سرمایهگذاری
چه زمان پول خود را پس میخواهید؟ آیا یک پولی دستتان آمده که شش ماه بعد باید برای خرید ملک پرداخت کنید و میترسید در این شش ماه، ارزش پولتان از بین برود؟ یا آمدهاید که در بازار بمانید؟
معمولا یک افق پنج تا هفتساله برای سرمایهگذاری در بورس مناسب است.
با این وجود آدمهای مختلف نگاه یکسانی به بازار سرمایه ندارند. بورس برای بعضیها شغل اول است، برای بعضی دیگر یک تجربه گذرا.
کسی که در طول فعالیت بورسی خود طعم ضرر را چشیده، شبیه به کسی نیست که فقط روی گاو بازار را دیده باشد.
دوره ماندگاری در سهم
در یک شرایط خیالی، فرض کنید سهمی وجود دارد که امروز میخرید، ده سال نمیتوانید به پولتان دست بزنید، اما بعد از ده سال قیمت سهم 100 برابر میشود. اما اگر زودتر از ده سال بخواهید پولتان را بردارید، تنها قادر خواهید بود 60 درصد از اصل پول را بردارید.
این سرمایهگذاری برای همه ایدهآل نیست. «شاید در طول این ده سال به پولم نیاز داشته باشم.»
این که تا چه مدت میتوانید به پولتان دست نزنید و حتی به عدد قیمت سهم نگاه نکنید نیز برای همه یکسان نیست.
هدف سرمایهگذار
وارن بافت هر سال بهطور متوسط 30 درصد سود کرده است. در طول سی سال گذشته، دلار هر سال به طور متوسط 18 درصد رشد داشته است. یعنی اگر کسی در طول این سی سال، سالی 53 درصد سود ریالی میگرفت میتوانست با وارن بافت رقابت کند. کسی که میخواهد سیسال دیگر ثروتمند شود، به یک نرخ ثابت و منظم سود نیاز دارد.
اما شاید شخص دیگری میخواهد ماهانه از بورس یک پولی در بیاورد و خرج کند.
فردی دیگر دارد برای خرید خانه پسانداز میکند و میخواهد از بورس برای پوشش تورم استفاده کند.
یک نفر میخواهد برای دوران بازنشستگی پسانداز کند، فرد دیگر دارد درآمدش را ماه به ماه برای خرید خانه جمع میکند.
این که هدف شما از سرمایهگذاری چه باشد، بر انتخاب مورد سرمایهگذاری اثر میگذارد.
اشتهای ریسک
فرض کنید 100 میلیون تومان دارید و میخواهید پول خود را سرمایهگذاری کنید. اگر چقدر از این پول را از دست بدهید، مشکلی ندارید؟
برای کسی که تمام زندگیاش 100 میلیون تومان است و باید سر ماه اجاره پرداخت کند، اشتهای ریسک شبیه به شخصی نیست که 100 میلیون پول اضافهاش را به بورس آورده است.
برای خرید سهام، بهطور میانگین میشود 50 درصد حد ضرر در نظر گرفت. اگر با از دست دادن 50 میلیون تومان مشکلی ندارید، میتوانید تمام پول خود را سهام بخرید. اما اگر نهایتا تا 10 میلیون تومان فرصت ضرر برای خود در نظر گرفتهاید، 20 میلیون تومان را سهم بخرید.
خرید سهام اندکی ریسکپذیری نیاز دارد. اما خرید سهم از بازار پایه قرمز، باز هم ریسک بیشتری طلب میکند. خوب است که میزان ریسکپذیری خود را شناسایی و برمبنای آن عمل کنید.
ترکیب پرتفوی
یک سهم بهتنهایی، بهسختی میتواند خوب مطلق یا بد مطلق باشد. بر اساس نظریه پرتفوی مدرن (MPT) وقتی چند سهم میخرید، بازدهی سهمها با هم جمع میشود، اما سهمهای متنوع میتوانند ریسک همدیگر را خنثی کنند.
بنابراین، شاید یک سهم در یک پرتفوی خیلی خوش بنشیند، اما برای پرتفوی دیگری مناسب نباشد.
مهم است که بدانیم سرمایهگذار چه داراییها دارد، و داراییهای بورسیاش به چه صورت کنار هم قرار گرفتهاند و آیا یک سهم جدید میتواند اوضاع را بهتر کند یا خیر.
هزینه فرصت
فرض کنید یک ملک میخرید و قیمتش دوبرابر میشود. سود خوبی به نظر میرسد، نه؟ سوال اینجا است که اگر این ملک را نخریده بودید، چهکار میتوانستید بکنید؟
اگر میتوانستید سهم بخرید و پولتان سه برابر شود، خرید ملک بهترین انتخاب ممکن نبوده است. اما اگر با بازار سرمایه آشنایی نداشتید، سرمایهگذاری درخشانی داشتهاید.
مهم است که بدانیم گزینههای دیگر سرمایهگذار چیست و اگر این سهم را انتخاب نکند، چه کار دیگری از دستش بر میآید؟
نتیجه نهایی
این که چه بخریم و چه بفروشیم یک موضوع کاملا شخصی است.
هر بار که سهمی را میخرید، یک نفر دارد آن را میفروشد، و هر بار که سهمی را میفروشید، کسی در آن طرف خریدار سهم شما است. آیا ممکن است که هر دوی شما همزمان تصمیم خوبی گرفته باشید؟ بگذارید برایتان یک داستان بگویم.
مونا، دانشجوی عکاسی است. دوربین مورد علاقه او ده میلیون تومان است، اما او فقط 5 میلیون پول دارد. مونا با این 5 میلیون تومان سهام میخرد. بعد از یک سال پول او 25 میلیون تومان میشود. با وجود گران شدن دوربین مورد علاقهاش، حالا به سادگی میتواند سهمهایش را بفروشد و دوربین مورد علاقه خود را خریداری کند.
مینا، به سفر علاقه زیادی دارد. او 10 میلیون تومان میدهد و یک دوربین میخرد. اما بعد از یک سال متوجه میشود که چندان از دوربینش استفاده نمیکند. او دوربین خود را میفروشد و پول حاصل را به بورس میآورد.
در یک روز، مونا خریدار دوربین است و مینا فروشنده. در همان روز، مونا فروشنده سهام است و مینا خریدار. و هر دو از تصمیم خود خوشحال هستند.
خوبی بازارهای مالی همین است که «بازی جمع صفر» نیست. یعنی حتما لازم نیست کسی ببازد که شما برنده باشید. شرایط متعددی قابل تصور است که هم خریدار، هم فروشنده به سود خوبی برسند.
میتوانید ویدیوهای بیشتری از تالاربورس را در آپارات (شبکه اشتراک ویدیو) و همچنین کانال یوتیوب تالاربورس مشاهده بفرمایید.
صحبت هاتون عوام فریبی بود و صورت مسئله رو پاک کردین
متنی قانع کننده و در عین حال جذاب و خواندنی، شما نویسنده خوبی هستید، لطفا بیشتر بنویسید ….
عالی بود ممنونم از این مقاله زیبا متشکر
بی نظیربود
درود. صحبتهای شما همیشه واقعی بوده و صداقت شما ستودنی است .ازتون ممنونم