شاید بارها اصطلاح پرایس اکشن را شنیده باشید که معاملهگران سعی میکنند تا با استفاده از تغییرات قیمتی به معامله و پیدا کردن نقاط مناسب ورود و خروج بپردازند.
پرایس اکشن در حال حاضر یکی از محبوبترین سبکهای معاملهگری در جهان است و معاملهگران زیادی از آن استفاده میکنند؛ به همین دلیل هم در ایران سبک پرایس اکشن رایج شده و اساتید گوناگونی به تدریس در این زمینه مشغول هستند.
اما پرایس اکشن در قرن بیستم توانست با رشد و گسترشی که داشت، گستره بسیاری پیدا کند به صورتی که اکنون کارشناسان معتقدند که توانسته خود را از زیرمجموعه تحلیل تکنیکال خارج کند و به یک تحلیل منحصر به فرد برسد. به همین دلیل اگر بتوانیم پرایس اکشن را تحلیل بدانیم، زیرمجموعههای آن به عنوان سبکهای پرایس اکشن مطرح میشوند.
اتفاقی که اکنون افتاده و در طول صد سال اخیر سبکهای گوناگونی در این حوزه ایجاد شده که توانسته به خوبی جای خود را در بازارهای مالی باز کند. البته همواره این سبکها نسبت به یکدیگر نقدهایی نیز داشتهاند اما همگی بر این اصل استوار هستند که باید بر مبنای تغییرات قیمت و چارت به ترید پرداخت.
تفاوت پرایس اکشن و تحلیل تکنیکال
معاملهگران تحلیل تکنیکال از ابزارهای گوناگونی برای تحلیل بازار استفاده میکنند از جمله اندیکاتورها که به آنها اطلاعات مختلفی میدهند. این دقیقاً همان بخشی است که معاملهگران پرایس اکشن با آن مشکل دارند، آنها معتقدند که ابزارهایی مثل اندیکاتورها و اسیلاتورها (نوسان نما) از بازار عقب هستند و در نتیجه دیرتر از موعد به ما اطلاعات لازم را میدهند.
ضمن اینکه اندیکاتورها ممکن است بارها اشتباه کنند و از این جهت معاملات را با ضرر مواجه میکنند. پس باید به این ابزارها شک کرد و تنها به نوسانات قیمتی نگاه کرد و معاملات را بر مبنای آن شکل داد. بنابراین معاملهگران پرایس اکشن هیچ علاقهای به استفاده از ابزارهای تکنیکالی ندارند و علاقه اصلی آنها استفاده از حرکات قیمت و الگوهایی است که میسازند.
بیشتر بخوانید:
صحبت از تفاوتهای این دو سبک تحلیلی بسیار است اما اگر کسی هم بخواهد وارد سبکهای پرایس اکشن شود، توصیه بسیاری از معاملهگران این است که حداقل آموزشها در مورد تحلیل تکنیکال را بداند تا بتواند بهتر در پرایس اکشن پیشرفت کند.
البته در نظر داشته باشید که اگرچه در پرایس اکشن نیازی نیست که شما ابزارهای گوناگون تحلیل تکنیکال را یاد بگیرید اما یادگیری الگوها، کندلشناسی و مدیریت معاملات در پرایس اکشن ضروری است. ویژگی دیگری که این مدل تحلیل دارد نیز این است که در همه بازارهای مالی از جمله بورس، کریپتوکارنسی، فارکس و کامودیتی قابل استفاده است.
نکته آخر در مورد پرایس اکشن نیز این است که اگر میخواهید در این روش وارد شوید، باید تمرینات لازم را داشته باشید. زیرا در پرایس اکشن مهم این است که چشم شما تربیت شود و بتواند چارت را به خوبی بخواند. اگر خواستید در تایم فریمهای پایین معامله کنید باید قدرت تصمیمگیری بالاتری نیز پیدا کنید و در نتیجه از جهت تسلط بر ذهن خودتان نیز باید به مرور زمان کار کنید.
بیشتر بخوانید:
شمعهای ژاپنی، سرآغاز پرایس اکشن
نخستین تلاشها در مورد پرایس اکشن به قرن نوزدهم برمیگردد، زمانی که مونهیسا هوما (Munehisa Homma) از نمودارهای مبتنی بر شمع پردهبرداری کرد. اولین شمعهای ژاپنی در کار این تحلیلگر و معاملهگر ژاپنی خود را نشان داد. او توانست از این تکنیک در معاملات خود که بیشتر مربوط به برنج میشد، استفاده و کسب سود کند.
این معاملهگر ژاپنی شروع به یادداشتبرداری و ساخت روشهایی مبتنی بر کندلها کرد و سپس آنها را به آزمون گذاشت. هوما در نوشتههای خود تصریح میکند که جنبه روانشناختی بازار به شدت پر اهمیت است و نوسانات قیمتی ناشی از رفتار معاملهگران است.
از این رو توصیه میکرد که با دنبال کردن آنچه در بازار رخ میدهد و حرکات قیمتی میتوان به خوبی موقعیتهای معاملاتی را شناخت. او برای اینکه بهتر بتواند حرکات قیمتی را رصد کند به ساخت و تکمیل کند شناسی پرداخت و بر روی آنها کار کرد. این موضوع موجب شد تا معاملهگران بعدی نیز به کندلها و رفتارهای قیمتی ناشی از آنها توجه کنند.
پس از اینکه کندلهای ژاپنی در دنیا به خوبی شناخته شد، متفکران بزرگ به سراغ بررسی الگوهای آنها پرداختند و در مورد اینکه چگونه میتوان از آنها برای معاملات استفاده کرد، تحقیق کردند. در این میان مطالعات استیو نیسون Steve Nison از همه بیشتر مورد توجه قرار گرفت.
استیو نیسون شروع به جمعآوری و ارائه الگوهای شمعی پرداخت و آنها را در قالب کتاب خود به معاملهگران عرضه کرد. الگوهای شمعی به شدت مورد استقبال قرار گرفت و کتاب نیسون تحسین بسیاری را برانگیخت. استفاده از الگوهایی که شمعهای ژاپنی با یکدیگر میساختند، به یک روش در معاملهگری تبدیل شد و فضا برای پرایس اکشن بیشتر باز شد.
اگر بخواهید پرایس اکشن یاد بگیرید حتماً باید الگوهای کندل استیک همچون سه کلاغ سیاه، سه سرباز سفید، ستاره صبحگاهی، سنگ قبر، سنجاقک و... را یاد بگیرید چراکه هر کدام در بازار به یک معنا هستند و از همین کندلها میتوانید به پیشبینی بازار بپردازید.
کندلها میتوانند فشار فروش یا خرید را به ما نشان دهند و از این جهت نقش بسیاری در مورد وضعیت روانی بازار دارند. بنابراین یک رکن اساسی در پرایس اکشن همین کندل خوانی و درک معانی پشت آنهاست. برای اینکه بتوانید در پرایس اکشن قوی شوید حتماً باید واکنش قیمت در سطوح حمایتی و مقاومتی را ببینید و کندلها در این سطوح بررسی و تحلیل کنید.
برای آشنایی بیشتر مقاله نمودار کندل (candle) و هر آنچه درباره کندل باید بدانید را مطالعه کنید.
الگوهای نموداری
پس از اینکه الگوهای شمعی را شناختید حالا نوبت به الگوهای نموداری است. به عبارتی این الگوهای نموداری هستند که در فضای بزرگتری به ما نشان میدهند که قرار است چارت به چه سمت و سویی حرکت کند. کسی که در این زمینه تأثیر بسیاری بر تکمیل پرایس اکشن داشت و الگوهای نموداری را به خوبی در کتابهای خود منعکس کرد، توماس بولکوفسکی (Thomas N. Bulkowski) بود.
بولکوفسکی از یک سو با نوشتن کتاب دایره المعارف الگوهای شمعی کار دیگران در مورد کندل استیک را کامل کرد و کتاب او به عنوان یک مرجع برای همه شناخته شد. سپس با بررسی دقیق و تکمیل الگوهای نموداری و نگارش آنها در کتابهای متعدد خود در این زمینه موجب شد تا بسیاری از افراد به این سبک از معاملهگری علاقهمند شوند.
البته باید این نکته را در نظر داشته باشید که افرادی همچون استیو نیسون و توماس بولکوفسکی همه این الگوها را به تنهایی کشف نکردهاند و الگوهای شمعی و پترنهای نموداری توسط معاملهگران بسیار به مرور زمان شناخته شدهاند، با این حال این دو نفر با جمعآوری و تحلیل آنها کتابهای مرجع را در مورد این موضوعات تألیف کردهاند.
بیشتر بخوانید:
اگر بخواهیم پرایس اکشن را به خوبی معرفی کنیم میتوانیم بگوییم، سبکی است که از الگوهای شمعی و نموداری تشکیل شده است و سبکهای مختلف پرایس اکشن همگی از این دو مورد استفاده میکنند. تفاوت سبکهای گوناگون در نوع تحلیل، ستاپهای معاملاتی و موارد دیگری است که در معاملهگری افزودهاند.
لنس بگز
لنس بگز (Lance Beggs) از بزرگترین تریدرهای پرایس اکشن است که با ایجاد ستاپهای معاملاتی گوناگون که در تایم فریمهای بلندمدت و کوتاهمدت قرار داشت، مشهور شد. تنوع تایم فریمی کار بگز موجب شد تا هم اسکالپرها به او رجوع کنند و هم معاملهگران هفتگی و همین نقطه قوت سبک او شد.
لنس بگز معتقد است که معاملهگران و فعالان بازار در حالی بازی کردن در بازار هستند و از این جهت مهم است که بدانیم ما در کجای این بازی قرار داریم تا بازنده نشویم. بازی در بازارهای مالی بر اساس شناخت افراد از این بازارها شکل میگیرد و هر چه شما بتوانید شناخت بهتری داشته باشید، در نتیجه بیشتر برنده میشوید.
برای این هدف لنس بگز ستاپهای معاملاتی گوناگونی طراحی کرد. به عنوان مثال یکی از ستاپهای مشهور او عبارت است از ستاپ پولبک ساده در روند. در این ستاپ معاملهگر مشاهده میکند که آیا قیمت از روند خارج میشود یا در روند میماند. هنگامی که در روند اصلی پولبک انجام میشود، معاملهگر اطمینان بیشتری پیدا میکند که قیمت در روند حرکت میکند و در نتیجه وارد معامله میشود.
نایل فولر
نایل فولر (Nial Fuller) از دیگر صاحبان سبک در پرایس اکشن است. ایده اصلی فولر این است که نباید بازار را خیلی پیچیده کرد بلکه باید تا جای ممکن آن را ساده دید و از معاملات زیاد نیز پرهیز کرد. فولر معتقد بود که یک تریدر باید اسنایپر باشد نه اینکه تیربار در دست داشته باشد. اسنایپر بودن موجب میشود تا با کمترین معامله بیشترین سود را به دست بیاورد.
فولر ایده سادهسازی را همواره دنبال کرد و به شاگردان خود توصیه میکرد که تنها در یک بازار متمرکز شوند. در مورد تایم فریم به هیچ عنوان توصیهای به تایم فریمهای زیر 30 دقیقه ندارد و بیشتر به تایم فریمهای بالای چهار ساعت اهمیت میداد.
بیشتر بخوانید:
از این جهت ستاپهای معاملاتی فولر نیز ساده است اما نیاز به صبر دارد. او تمرین و صبر را دو عامل اصلی پیروزی معاملهگر میداند. فولر تأکید میکند که حتماً باید به استراتژی خود پایبند باشید و نظم و انضباط را در معاملات خود رعایت کنید.
تولد عرضه و تقاضا
در میان متخصصان بازار سرمایه بسیاری معتقد بودند که همیشه الگوهای کندلی و پترنهای نموداری کار نمیکنند. این گروه میگفتند که همواره این الگوها کار نمیکنند و برای همین باید متوجه شد که در چه مواقعی واکنش قیمت به آنها بیشتر است.
از این جهت سبکهای عرضه و تقاضا متولد شدند. معاملهگران این سبک با مشخص کردن نواحی عرضه و تقاضا در بازار به دنبال الگوهای کندلی و پترنها بودند. به همین دلیل آنها را معاملهگران عرضه و تقاضا میدانستند.
شناسایی ناحیههای عرضه و تقاضا موجب میشود تا شما بتوانید با اطمینان بیشتری به معاملهگری دست بزنید و در نتیجه شانس بیشتری برای سود داشته باشید. معاملهگران بزرگی همچون سم سیدن و آلفونسو مورنو از مهمترین پایهگذاران سبک پرایس اکشن عرضه و تقاضا هستند.
آلفونسو مورنو
آلفونسو مورنو (Alfonso Moreno) از مهمترین چهرههای پرایس اکشن است که با استفاده از دنبال کردن حرکات قیمت و بررسی وضعیت عرضه و تقاضا در بازار به معاملهگری میپردازد. مورنو سالها تلاش کرد و در تایم فریمهای گوناگون با استفاده از اصول تحلیل تکنیکال و پرایس اکشن به معامله پرداخت. در نهایت او سبک خود را ساخت که بر مبنای عرضه و تقاضا بنیان گذاشته شده بود.
آلفونسو مورنو نوآوریهای جدیدی به پرایس اکشن اضافه کرد از جمله اینکه روشی به نام SET & FORGET را ایجاد کرد. در این سبک معاملهگر دیگر کندل به کندل دنبال نمودار حرکت نمیکند بلکه باید طبق استراتژی که دارد، معامله خود را باز کند سپس تارگت و استاپ لاس خود را نیز تنظیم کند و در نهایت نتیجه را به بازار واگذار کند.
این روش جلوی اتلاف وقت و قرار دادن زمان زیاد پای چارت را میگیرد و در نتیجه به معاملهگر فرصتی میدهد تا بهتر بتواند روی معاملات خود تمرکز کند و استیتمنت خود را بررسی کند. همچنین نتیجه سیستم معاملاتی معاملهگر بهتر نمایان میشود.
آلفونسو در تایم فریمهای مختلف به دنبال سطوح عرضه و تقاضا میگردد و مشخص میکند که آیا این یک سطح جدید است یا واکنش قیمت به سطح قدیمی است؟ همچنین آیا این سطح معتبر است یا خیر؟ او سپس با استفاده از الگوهای کندلی و ستاپهای معاملاتی که دارد به معامله میپردازد.
بیشتر بخوانید:
او چهار محدوده پرایس اکشنی مشخص کرده و بر اساس آنها به معامله میپردازد. این 4 منطقه در اکثر سبکهای عرضه و تقاضا مشترک است و به همین دلیل در میان معاملهگران این سبک جا افتاده است. البته نقدهایی همچون عدم توجه به شکستها و عدم لحاظ ساختار بازار به او وارد شده است.
سم سیدن
سم سیدن (Sam Seiden) یکی دیگر از نوابغ پرایس اکشن عرضه و تقاضا (supply and demand) است. سم سیدن نیز بر اساس نواحی عرضه و تقاضا به معامله میپردازد و معتقد است که این نواحی همان نواحی مورد استفاده توسط معاملهگران بزرگ و بانکهاست.
از نظر سیدن اکثر معاملهگران احساسی و با توجه به اندیکاتورهای تأخیری به معامله میپردازند و به همین دلیل هم از بازار عقب هستند. این کار موجب میشود تا معاملهگران دچار اشتباه شوند و در زمانی که قیمتها افزایش یافتهاند به خرید بپردازند، در حالیکه باید یک معاملهگر جلوتر از بازار حرکت کند و پیشبینیهای درستی داشته باشد.
تفاوت سیدن با آلفونسو در این است که سیدن به شدت بر روی یافتن ساختار بازار تأکید دارد و میخواهد که معاملهگر را برای ورود به بازار با ستاپهای معاملاتی لازم در زمان مطلوب آماده کند.
همچنین سیدن از مولتی تایم فریم استفاده میکند و افرادی که از این سبک استفاده میکنند باید استراتژی خود را در دو تایم فریم مورد ارزیابی قرار دهند و تصمیمگیری لازم را انجام دهند.
پرایس اکشن RTM
ایف میانته (If Myante) بنیانگذار سبک پرایس اکشن RTM است. او معتقد بود که تریدر باید آنقدر زمان پای چارت بگذارد تا به صورت غریزی بتواند نقاط ورود و خروج را به دست آورد و کمترین ضرر را در تریدهای خود داشته باشد.
این مدل از پرایس اکشن به دنبال استفاده از الگوهای شمعی و نواحی عرضه و تقاضاست و در کنار اینها عادت کردن چشم و رفتارشناسی بازیگران و معاملهگران را در دستور کار خود قرار میدهد. برای این کار باید ورود و خروج سنگین پول به بازار را رصد که ایف اسم آنها را "گرههای قیمتی" گذاشت.
بنابراین یک تریدر حرفهای باید علاوه بر داشتن مهارت در مباحث عرضه و تقاضا تمام تلاش خود را انجام دهد تا در انتهای روندهای حرکت یا در ساختارهای مارکت به دنبال گرههای قیمتی بگردد و بر اساس آنها به معامله بپردازد. از نظر فعالان پرایس اکشن RTM این سبک میتواند بسیاری از اشتباهات را از بین ببرد اما در نظر داشته باشید که هیچ سبکی کامل نیست و ممکن است خطا داشته باشد.
ریچارد وایکوف
مدلی دیگر در مورد پرایس اکشن توسط ریچارد وایکوف (Richard Wyckoff) طراحی شده است. وایکوف که از تریدرهای قوی در والاستریت بود به سالها بررسی رفتار بازیگران و معاملات آنها پرداخت. به همین دلیل پرایس اکشن از مواردی بود که توسط وایکوف دنبال شد.
وایکوف معتقد بود که مارکت دارای فازهای گوناگونی است و در هر سوئینگ و تغییر روند مراحلی طی میشود که در آن بزرگان بازار به بررسی و آزمون خریداران خرد میپردازند. بنابراین یک تریدر حرفهای باید بتواند در بازار به خوبی شناخت خود را بالا ببرد و این مراحل را بشناسد.
مراحلی که از لحاظ قیمتی و زمانی در چارت توسط وایکوف طراحی شده است، برگرفته از تجارب اوست. او سپس بر اساس آنها به شماتیکهای گوناگونی دست یافت که بر اساس آنها به پیروانش آموزش ورود و خروج از معاملات و معاملهگری حرفهای را ارائه کرد.
بیشتر بخوانید:
سبک ریچارد وایکوف یک سبک منحصر به فرد در پرایس اکشن محسوب میشود و تأکید آن بر فازهای مارکت و حجم معاملات قرار دارد.
اسمارت مانی
شاید نام سبکهای ICT، کوانتوم استون، فانتوم، فوتون و دیگر سبکهایی را شنیده باشید که معتقدند باید بر اساس اسمارت مانی یا پول هوشمند معامله کرد. این سبکها همگی به سبکهای اسمارت مانی شناخته میشوند و ویژگیهای مشترکی دارند.
گفتیم که در پرایس اکشن، پول هوشمند به شدت مهم است. این گروه سبکها تمرکز خود را روی پول هوشمند یا همان اسمارت مانی Smart money میگذارند. در سبک اسمارت مانی شما باید چنج آف کاراکتر Change of character یا به اصطلاح CHOCHها را بشناسید، این اصطلاح به معنای تغییر ساختار در بازار است و به همین دلیل وضعیت مارکت میتواند یکی از سیگنالهای مناسب برای معاملهگران این سبک باشد.
بنابراین پول هوشمند، حجم معاملات، ساختار مارکت، استفاده از نقاطی که نقدینگی در آنها زیاد میشود، واگراییهای قیمتی و الگویی، خط روند و بازیهای مارکت میکر Market maker و بررسی تایم فریمها و دستهبندی سفارشها از ویژگیهای این مدل پرایس اکشن است.
تفاوتی که هر کدام از کارشناسان و بزرگان این سبک با یکدیگر دارند، در اضافه کردن نکات بیشتر یا حذف بعضی موارد در پرایس اکشن اسمارت مانی است اما به طور کلی همه اینها اصلیترین پایه خود را بر روی حجم معاملات و پولهای هوشمند قرار میدهند.
ال بروکس
ال بروکس (Al Brooks) چشمپزشکی بود که کار خود را رها کرد و به دنیای معاملهگری پا گذاشت. به همین دلیل سبک زندگی و معاملات ال بروکس برای بسیاری جذاب بود و سبک او نیز جذابیت خاصی ناشی از شخصیتش داشت.
ال بروکس معتقد است که بازارهای مالی و نمودارهای آن مثل یک پازل هستند و هر کدام در هر تایم فریم معمایی دارند. بزرگان بازار و شرکتها با این پازل آشنایی دارند و میتوانند به خوبی پازل را درک کنند اما تریدرهای مبتدی و تازهکار چارت را میبینند بدون اینکه اجزای این پازل را بشناسند.
بنابراین هر حرکتی در نمودار میتواند نشانهای از این معما باشد و سرنخی برای پیدا کردن جواب معماست. یکی دیگر از جذابیتهای ال بروکس تمرکز بر روی چارتهای کوتاهمدت مثل پنج دقیقه، سه دقیقه و حتی یک دقیقه است که برای اسکالپرها به شدت جذاب شده است.
بسیاری معتقدند که ال بروکس همان تحلیل تکنیکال را وارد پرایس اکشن کرده است و به همین دلیل سبک او را پرایس اکشن کلاسیک میدانند. ال بروکس بیشتر تأکید خود را روی روندها و خطوط حمایت و مقاومت، استفاده از الگوها و برنامهریزی برای ورود و خروج از معامله قرار داد و کمتر به سراغ مواردی رفت که همکارانش در اسمارت مانی به دنبال آن بودند، به همین دلیل سبک او کلاسیک خوانده شد.
جمعبندی
پرایس اکشن دنیای وسیعی است و هر کسی میتواند در آن سبک خود را داشته باشد. اساتید زیادی نیز در ایران وجود دارند که بر اساس الگوهای پرایس اکشنی برای خود به یک سیستم معاملاتی و در نهایت به یک سبک رسیدهاند.
سبک و سیستم معاملاتی هر کس مبتنی بر شخصیت و روحیات اوست، از این رو بعد از مدتی متوجه خواهید شد که کدام سبک برای شما مناسب است و با روحیات شما تناسب دارد. بنابراین بهتر است در ابتدا با سبکهای مختلف آشنا شوید و سپس در یکی از آنها به مرحله استادی برسید. البته در نظر داشته باشید که برای بعضی افراد ترید بر اساس فاندامنتال و برخی دیگر تکنیکال مناسب است و حتما پرایس اکشن با روحیات آنها سازگاری ندارد.
هر کدام از سبکهایی که در اینجا نام برده شد، مزایا و معایب گوناگونی دارند و به همین دلیل نمیتوان هیچکدام را برتر از دیگری دانست. ممکن است برای یک نفر سبک ال بروکس جواب بدهد و برای شخصی دیگر اسمارت مانی خوب کار کند. همه چیز بستگی به خود شما و ویژگیهای معاملاتی شما دارد.
اگر میخواهید به عنوان یک معاملهگر و تریدر در بازارهای مالی به کار بپردازید، حتماً سری به پرایس اکشن بزنید و ببینید که این گروه سبکها آیا برای شما مناسب است یا خیر؟ در نظر داشته باشید که مسیر معاملهگری یک مسیر پر پیچ و خم است و کسی نمیتواند در یک مدت کوتاه تریدر شود؛
بنابراین هر سبکی را که انتخاب میکنید حتماً به اندازه کافی تمرین کنید و در این راه بهتر است از اساتید آن سبک نیز کمک بگیرید.
تشکر
خیلی خوب بود !!
ممنون از مقاله روان و مفصل شما
درود بر شما.
ممنون بابت مطالب آموزنده و خوب
سلام ،
بسیار عالی بود .
سلام خدا قوت مطالب بسیار بسیار مفید بود که فقط با تجربه زیاد متوجه اینگونه انواع پرایس اکشن می شوی تشکر از لطفتان برادر بزرکوار خدا خیرت بده
سلام
آیا در بورس ایران فقط با تکیه بر اسمارت مانی یا همون پول هوشمند میتوان معامله سودآوری داشت یا باید تکنیکال راهم بررسی کرد
ممنون بابت پاسختون
با سلام و احترام.
برای پیشبینی روند حرکت در بازارهای مالی مانند بورس ایران هر یک از ابن ابزارها، مانند تحلیل تکنیکال، تشخیص ورود پول هوشمند، تحلیل بنیادی و … می توانند درصد موفقیت ما را در معاملات بالاتر ببرند. به همین علت پیشنهاد میشود فقط به یک ابزار و نشانه برای معاملات تکیه نشود.
مقاله بی ربطی بود.
حداقل در تیتر مینوشتید که تاریخچه پرایس اکشن را میخوایم توضیح بدیم که بازش نکنیم.
ناشناس عزیز من معتقدم هر مطلبی هم ارزش خواندن دارد و هم تشکر از نگارنده
اگه عنوان رو بخونی نوشته انواع سبک های پرایس اکشن که ممکنه توسط صاحبان سبک بکار برده بشه و موفقیت آنها در نوع سبک و یا ایجاد یک سبک جدید و تجربه آنها در بکار بردن آن و یا تلفیقی با اندیکاتورهای مختلف با تایم فریمهای متفاوت که میتونیم از تجربیات ارزنده هر یک از این بزرگان نهایت استفاده رو ببریم پس شما اول ببین چی میخوای بعد دنبال مقاله با ربط بگرد بی ربط
با سپاس از مطالب ارزنده شما بزرگواران
ممنون خیلی عالی