هر انسان چند مغز دارد؟ خب معلوم است دیگر، یک مغز! اما دنیل کانمن، برنده جایزه نوبل، در کتاب تفکر سریع و کند نشان داد که هر کدام از ما دو مغز داریم، یک مغز سریع و یک مغز کُند.
در پایان این نوشته خواهید فهمید که سرمایهگذار موفق کسی است که مغزِ سریع خود را خاموش کند و با مغز آهسته خود به معامله بپردازد.
همچنین قرار است در پایان این نوشته متوجه بشوید که ریشه بسیاری از مشکلات شما در این است که بیش از اندازه سریع فکر میکنید. برخلاف تصور اولیه، اگر کمی از سرعت فکر کردن خود بکاهید، به نتایج شگفتآوری دست پیدا خواهید کرد.
بیایید با هم سری بزنیم به دنیای تفکر سریع و کند و ببینیم چطور میشود از سرعت عملکرد ذهن کاست؛ و این کار اساسا چه فوایدی دارد؟
مطالعه بیشتر: اصول اقتصاد رفتاری و تاثیر آن بر بورس
تفکر سریع و کند چیست؟
به این سوالات فکر کنید:
- دو دو تا؟
- پایتخت اسپانیا؟
- یه توپ دارم قلقلییه سرخ و سفید و...؟
همانطور که میبینید جواب این سوالات به سرعت به ذهن شما میرسد. اصلا نیازی نیست که برای پیدا کردن پاسخ، فکر کنید. فقط کافی است که از روی سوال بخوانید تا مغزِ سریع، جواب بدهد. در واقع کار دشوار، جواب ندادن به این سوالات است.
حالا از روی این سوالها بخوانید:
- اگر حاصل یک انتگرال x باشد و حاصل انتگرال دیگر 1/x، آیا الزاما حاصل انتگرال ضرب دو تابع، برابر یک خواهد بود؟
- از یک استخر که 50 توپ سیاه و 100 توپ سفید دارد، به صورت تصادفی 10 توپ خارج میکنیم. احتمال این که همه توپها همرنگ باشند چقدر است؟
- یک شرکت در سه سال اخیر معادل 100 ریال، 200 ریال و 300 ریال سود ساخته است. سود سال بعد شرکت چقدر خواهد بود؟
همانطور که میبینید، جنس این پرسشها با گروه قبلی فرق دارد. بعید است که با خواندن صورت سوال، جواب فورا به ذهن شما برسد. باید برای یافتن جواب کمی فکر کنید. این تفاوت، به خاطر تفکر سریع و کند پیش میآید.
شاید برای سوال سوم به سرعت بگویید 400 تومان. این کار، که در مورد مسائل پیچیده، حدسهایی ساده بزنیم، یکی از مهمترین موضوعات در این مبحث است.
سیستم 1 و سیستم 2
دنیل کانمن، در کتاب تفکر سریع و کند دو نام متمایز برای این سیستم فکر کردن انتخاب میکند.
سیستم 1، خیلی سریع فکر میکند. استفاده از آن به مصرف کالری نیاز ندارد. نحوه کار آن خودکار است و نیازی نیست برای روشن کردن این سیستم، تصمیمی ارادی بگیرید.
وقتی دارید چای مینوشید، همراه با ترانه مورد علاقه خود همخوانی میکنید، در خیابانی خلوت رانندگی میکنید یا با دوست خود در مورد اتفاقهای امروز حرف میزنید، دارید از سیستم 1 استفاده میکنید.
سیستم 2، خیلی آهسته فکر میکند. باید تصمیم بگیرید که از آن استفاده کنید. این کار انرژی زیادی مصرف میکند. تمایل دارید که زودتر از شر این بار اضافی خلاص شوید.
وقتی دارید یک معمای سخت را حل میکنید، صورتهای مالی یک شرکت را بررسی میکنید، یا نامه مهمی مینویسید، به سیستم 2 نیاز دارید.
مشکل سیستم سریع چیست؟
شاید فکر کنید بین تفکر سریع و کند تفاوت معناداری وجود ندارد. معلوم است که باید معما را با سیستم 2 حل کرد و برای سوالات ساده از سیستم 1 کمک گرفت. اما همیشه کار به این سادگی نیست.
مشکل اینجا است که سیستم 1 قادر است ما را فریب بدهد.
فرض کنید از شما یک معما بپرسم: «سه کارگر در سه روز سه دیوار میسازند، پنج کارگر در چند روز پنج دیوار میسازند؟»
سیستم 1 سریع پاسخ میدهد. 5 روز. واضح است نه؟
حالا سیستم 2 را روشن کنیم. سه کارگر در سه روز سه دیوار میسازند. یعنی هر کارگر در سه روز یک دیوار میسازد. پس پنج کارگر برای ساختن پنج دیوار، به سه روز نیاز دارند.
یک مثال دیگر
به این استدلال منطقی دقت کنید:
- تمام لالهها، گل هستند.
- بیشتر گلها زود پژمرده میشوند.
- پس بیشتر لالهها زود پژمرده میشوند.
چرا این استدلال درست نیست؟ برای این که متوجه اشتباه بشوید، این استدلال را ببینید:
- تمام نهنگها موجود زنده هستند.
- بیشتر موجودات زنده، تکسلولی هستند.
- پس بیشتر نهنگها تکسلولی هستند.
شاید واقعا بیشتر موجودات زنده تکسلولی باشند. اما دلیلی ندارد که نهنگ هم در همین دسته قرار بگیرد.
این خطا، در بازار سرمایه هم رایج است:
- بیشتر سهمها پرریسک هستند. پس سهام شرکتهای بزرگ و سودده هم پرریسک هستند.
ذهن ما به صورت خودکار، یک قاعده کلی را به موارد جزئی تعمیم میدهد و نتیجه میگیرد. نتیجهای که میتواند اشتباه باشد.
خطاهای تفکر سریع و کند در بازار سرمایه
بورسیها هم مدام در تله تفکر سریع و کند میافتند.
اگر بخواهم تنها یک نکته را به عنوان مهمترین درس در آموزش بورس به شما بگویم، تمام حرفهایم را در یک جمله خلاصه میکنم:
«تصمیم به خرید یا فروش سهم باید شبها، پای تحلیل گرفته شود؛ نه صبحها پای پرتفوی.»
اما بیشتر مردم، با دیدن پرتفوی خود تصمیم خود را میگیرند، نه با دیدن صورتهای مالی شرکتها.
برای مثال سیستم 1 به سادگی از پس حل این معما بر میآید:
«قیمت سهم شمثال 1234 ریال است. ارزش ذاتی این سهم برابر است با 2101 ریال. آیا باید این سهم را خرید یا خیر؟»
به سادگی میفهمیم که 210 تومان از 120 تومان بزرگتر است. پس باید سهم را بخریم. اما به این واقعه دقت کنید:
خانم ج، با آگاهی از ارزش ذاتی شمثال، این سهم را خریده. چهار روز است که برای این سهم صف فروش تشکیل شده، خانم ج سهمهای خود را میفروشد.
آقای د، ارزش ذاتی شمثال را میداند. پس از چهار روز صف خرید این سهم را میخرد. قیمت سهم به 3521 ریال میرسد. او بجای فروختن سهم، سهام بیشتری میخرد.
خانم ج، وقتی میبیند سهم به قیمت 3704 رسیده و صف خریدش کمی سبک شده، با وجود آگاهی از ارزش ذاتی سهم، دوباره شمثال میخرد.
همه ما رفتارهایی شبیه به خانم ج و آقای د داریم. چرا که سیستم 1 به صورت خودکار تصمیم میگیرد و به سیستم 2 مهلت نمیدهد که بار دیگر در مورد تصمیمی منطقی فکر کند.
اثر اسامی آشنا
ما معمولا به اسمهای آشنا بیشتر اعتماد میکنیم.
فرض کنید میخواهید یک فیلم ببینید. چهار گزینه دارید:
- آخرین داستان اثر مایکل هریسون
- کتاب مفقوده اثر استرانگل کامچر
- پنجاه نفر بیشتر اثر یوجی سامایا
- جاده خاکی اثر سیمیک کارانیتو
نام کدام کارگردان به نظر شما آشنا میآید؟ فکر میکنید کدام فیلم، بهتر باشد؟ اگر بخواهید همین الان بلیت بخرید، کدام فیلم را انتخاب میکنید؟
هر چهار فیلم و هر چهار کارگردان، ساختگی هستند و آنها را از خودم در آوردم. اما شاید اسم مایکل هریسون به نظر شما آشناتر بیاید. چون این اسم ساختگی، بیشتر شبیه به اسمهای معمول است.
بررسیها نشان میدهد که سهامداران، اگر اسم نماد را قبلا شنیده باشند، راحتتر برای خرید آن سهم تصمیم میگیرند. حتی اگر در اخبار منفی با اسم سهم آشنا شده باشند.
مثلا تصور کنید که میخواهیم بین این چهار سهم، به اندازه 10 میلیون تومان، یکی را به شما هدیه بدهیم، به این شرط که تا یکسال حق فروش آن را نداشته باشید. کدام را انتخاب میکنید؟ سعی کنید آهسته فکر کنید:
«فولاد، شلرد، تپمپی، قپیرا»
حتی اگر هیچ چیز از بازار سرمایه و سهام ندانید، باز هم فولاد به نظر آشناتر میآید.
مهم نیست شما کدام را انتخاب کردهاید. حتی اگر انتخاب شما تپمپی باشد، باز هم با سیستم 1 تصمیم گرفتهاید. راه درست استفاده از سیستم 2 این است که بروید نمودارها و صورتهای مالی این سهمها را بررسی کنید و سهمی را انتخاب کنید که از نظر تحلیل (تحلیل بنیادی یا تحلیل تکنیکال) شانس بیشتری برای رشد دارد.
این که پیشتر از یک نماد سود گرفتهاید یا با خرید یک سهام متحمل ضرر شدهاید، نباید بر درک کنونی شما از سهم اثری بگذارد.
در تفکر سریع و کند میآموزید که چطور احساسات درونی خود را کنار بگذارید و اجازه دهید سیستم آهسته، کار خودش را بکند.
اثر لنگر کار را خراب میکند
از دو گروه، دو سوال پرسیدند.
پرسش گروه اول:
- فکر میکنید ارتفاع بلندترین درخت جهان بیشتر از 365 متر باشد؟ حدس میزنید ارتفاع بلندترین درخت جهان چقدر باشد؟
پرسش گروه دوم:
- فکر میکنید ارتفاع بلندترین درخت جهان بیشتر از 54 متر باشد؟ حدس میزنید ارتفاع بلندترین درخت جهان چقدر باشد؟
نتیجه شگفتآور بود. میانگین جوابها در گروه اول برابر بود با 257 متر، و در گروه دوم 86 متر!
چرا تخمین دو گروه تا این حد اختلاف دارد؟ چون اعدادی که در صورت سوال وارد شده، در ذهن مخاطب لنگر میاندازد و جوابها را به سمت خودش جذب میکند.
اثر لنگر خاصیت عجیبی دارد. کانمن و تورسکی نشان دادند که حتی شنیدن یک عدد تصادفی باعث میشود ذهن تحلیلگران حرفهای به سمت اعدادی خاص متمایل شود.
برای مثال یک تحلیلگر خبره، اگر یک سهم را در دو روز مختلف تحلیل کند، که در روز دوم قیمت سهم پنج برابر روز اول باشد، ممکن است به نتایج متفاوتی برسد.
روش روشن کردن سیستم 2
دیدیم که ما از دو نظام متفاوت برای تفکر استفاده میکنیم. نظامهایی که به آنها عنوان تفکر سریع و کند را دادهایم.
همچنین از اغواگری سیستم 1 صحبت کردیم که تمایل دارد ما را از تفکر آهسته باز دارد، و جوابهایی فوری به ما بدهد.
این سیستم در تلاش است که نگذارد ما براساس تحلیل پیش برویم. مقابل ما میایستد و در حالی که میدانیم سهم ارزنده است، در روز منفی بازار فرمان میدهد «بفروش».
دانش و تجربه
اولین چیزی که میتواند آتش سیستم 1 را آرام کند و به ما مغز تحلیلی بدهد، دانش و تجربه است.
شاید یک راننده تازهکار با دیدن صحنه تصادف، هول کند، ترمز بگیرد، فرمان بدهد و ماشین را به گاردریل بکوباند. اما یک راننده حرفهای، با سیستم آهسته و به صورت خودآگاه، از دستورالعمل لازم برای کنترل ماشین در این شرایط پیروی میکند.
توجه کنید که در این مثال، راننده حرفهای با وجود استفاده از سیستم آهسته، تصمیمی سریع میگیرد. سیستم آهسته، الزاما عملکردی آهسته ندارد. بلکه تصمیماتش خودآگاه است و برای این کار انرژی مصرف میکند. کما این که یک ریاضیدان برای حل یک مسئله دشوار ریاضی، به زمان کمتری نیاز دارد.
زبان ریاضیات
وقتی به شما میگویم که یک عملیات ریاضی را در ذهن خود حساب کنید، احتمال این که اشتباه کنید زیاد است.
زبان، پر است از خطا. سیستم 1 با زبان، آشنایی کامل دارد و قادر است که از این طریق ما را فریب دهد.
اما سیستم 1 قادر به درک ریاضیات نیست. شاید جواب سههفتتا را بداند، اما از پس محاسبه 33 ضربدر 77 بر نمیآید.
وقتی عبارات را به زبان ریاضی در میآوریم، زیر هم مینویسیم، جمع میزنیم و به نتیجه میرسیم، راه ورود سیستم 1 به تصمیمهای خود را مسدود میکنیم.
به همین دلیل است که در تفکر سریع و کند به شما پیشنهاد میکنیم که بجای پیروی از احساس درونی خود نسبت به یک سهم، به نمودار و صورت مالی رجوع کنید.
حتی اگر تحلیلگر خوبی نباشید، باز هم احتمال خطای سیستم 2، کوچکتر است تا تصمیمهای دلی و احساسی.
یک تحلیل بد، ریسک کمتری دارد تا معامله براساس احساسات قلبی.
تصمیمگیری قبل از شروع بازار
صبح که پای سیستم مینشینید، نمیدانید امروز بازار مثبت است یا منفی.
تصور کنید حدود 100 میلیون تومان سهم، و به همین مقدار پول نقد دارید.
به نظر میرسد که بازار دارد به سمت صف خرید پیش میرود. بعید نیست که تمام 100 میلیون موجودی نقدی خود را خرج کنید.
اما اگر بازار به سمت صف فروش برود، ممکن است سهمهای خود را خیلی زود نقد کنید.
این کار درست نیست.
شما باید قبل از شروع بازار تصمیم بگیرید که کدام سهمها را برای فروش بگذارید و از کدامیک بیشتر بخرید.
برای همین است که میگویم، تصمیم به خرید یا فروش سهام، باید شب، و پای تحلیل اتخاذ شود. مستقل از مثبت یا منفی بودن بازار.
کتاب تفکر سریع و کند
کتاب thinking fast and slow نوشته دنیل کانمن به فارسی هم ترجمه شده است. توصیه میکنم حتما این کتاب را مطالعه کنید. کتابی شیرین، با هزاران ایده جدید و جذاب.
میتوانید ویدیوهای بیشتری از تالاربورس را در آپارات (شبکه اشتراک ویدیو) و همچنین کانال یوتیوب تالاربورس مشاهده کنید.
عالی بود بااینکه مبتدی هستم اما از استاد ثقفی عزیزکه دلسوزانه برای ما زحمت میکشند و قدم برمیدارندصمیمانه تشکر میکنم
سلام آقای ثقفی سپاسگزارم از این که مطالب آموزنده را در اختیار ما می گذارید بسیار مفید و کاربردی هستند.