امروز که این مقاله نوشته میشود، حدود 15 میلیون نفر در بازار سرمایه فعال هستند. عددی که مدام روبهرشد است. پرسش اینجا است که این افراد از چه روشی برای انتخاب سهم استفاده میکنند؟ اگر بهازای هر روشی که برای انتخاب سهم وجود داشت، 10 ریال به من پرداخت میکردند، مبلغ نهایی خیلی بیشتر از 15 میلیون تومان میشد. چرا که عده زیادی هم هستند که از چند روش برای انتخاب سهم استفاده میکنند. حتی بهسختی میشود ادعا کرد که روش دو تحلیلگر بنیادی شبیه به هم است.
بیشتر بخوانید: آشنایی با تحلیل تکنیکال
با این وجود، تحلیل بنیادی یکی از قدیمیترین و البته قابل اعتمادترین روشهای تحلیل برای سرمایهگذاری در بازارهای مالی است.
تحلیل بنیادی برای چهار فصل سال
در همین آغاز کار بگویم، که تحلیل بنیادی فقط برای ارزشگذاری سهام کاربرد ندارد. تحلیل بنیادی یک طرز فکر است، یک فلسفه، یک باور عمیق.
حتی اگر میخواهید شغل انتخاب کنید، میتوانید شرکت مورد نظر خود را تحلیل کنید تا به این سوالها جواب دهید:
- آیا شرکت مورد نظر سودآور است؟
- آیا میتواند دستمزد من را به موقع پرداخت کند؟
- در این شرکت چقدر جای پیشرفت شغلی دارم؟
- آیا حجم بدهیهای شرکت آنقدر زیاد است که شاید در پرداخت دستمزدها دچار مشکل شوند؟
- چقدر احتمال دارد که شرکت منحل شود، یا تعدیل نیرو بدهد؟
- آیا سهامداران شرکت ترجیح میدهند که تمام سود را دریافت کنند؟ یا از این سودها برای توسعه شرکت استفاده میشود؟
- آیا اساسا در شرکت جایی برای ارائه پیشنهادهای خلاقانه وجود دارد؟
- و...
شاید باورش سخت باشد، اما تحلیل بنیادی برای تمام این سوالها جواب دارد.
مقالات پیشنهادی : دوره آموزشی آنلاین تحلیل بنیادی
تحلیل بنیادی برای همهکس
تحلیل بنیادی فقط مختص سهامدارها و کارمندان یک شرکت نیست.
گروههای دیگری هم هستند که از این روش، برای تحلیل شرکتها استفاده میکنند:
مشتریها
در سال 2007، نوکیا پرطرفدارترین برند تلفن همراه بود. چند سال بعد، اپل و سامسونگ سلاطین جدید این صنعت به حساب میآمدند. اما هنوز بودند افرادی که به برند نوکیا وفادار ماندند.
در سال 2016 شما هنوز میتوانستید یک نوکیا با سیستم عامل ویندوز بخرید. اما سال بعد تولید این گوشیها متوقف شد.
خرید خودرو چطور؟ اگر شرکت تعطیل شود، از کجا میخواهید قطعات یدکی پیدا کنید؟ اگر بدهیهای شرکت خیلی زیاد شود، آیا خدمات پسازفروش خوب و ارزانی دریافت میکنید؟
دیگر کسی برای ویندوزفون، اپلیکیشن تولید نمیکرد و پشتیبانی نرمافزاری هم بسیار ضعیف شد.
شاید خرید یک گوشی، چندان مهم نباشد. اما خرید خودرو چطور؟ اگر شرکت تعطیل شود، از کجا میخواهید قطعات یدکی پیدا کنید؟ اگر بدهیهای شرکت خیلی زیاد شود، آیا خدمات پسازفروش خوب و ارزانی دریافت میکنید؟
بانکها و بیمهها
برای یک بانک که میخواهد به یک شرکت وام بدهد تحلیل بنیادی اهمیت زیادی دارد. بانک میخواهد مطمئن شود که شرکت مورد نظر از عهده پرداخت اقساطش بر میآید. همچنین ممکن است از یک شرکت زیانده با بدهیهای سنگین، بهره بیشتری طلب کند. این موضوع در مورد شرکتهای بیمه نیز صادق است.
علاوهبر بانک، شرکت روشهای دیگری برای پول قرض کردن یا به اصطلاح دقیقتر «تامین مالی» دارد. مثلا شاید بخواهد از سرمایهگذاری جمعی یا عرضه اولیه استفاده کند. در این صورت لازم است گزارشی کامل و شفاف از عملکرد مالی خود ارائه کند.
شرکای تجاری
اگر 5 سال پیش میخواستید یک شرکت برای تولید قاب گوشی تاسیس کنید، اپل و سامسونگ شرکای بهتری بودند تا نوکیا.
به شرکتی فکر کنید که یک قرارداد بلندمدت با موتورجستجوی یاهو امضا کرده بود.
به سایتهایی فکر کنید که برای پرداختهایشان با یک بانک ورشکسته قرارداد بسته بودند.
یا به سازمانی فکر کنید که برای ارتباطات داخلی از سیمکارت تالیا استفاده میکرد.
مهم است بدانیم که داریم با یک شرکت موفق و قدرتمند همکاری میکنیم.
رقبای شرکت
شاید هیچکس به اندازه ایرانخودرو، به تحلیل بنیادی سایپا علاقه نداشته باشد.
تحلیل بنیادی به آنها کمک میکند که تبلیغات پرزرقوبرق، طرحهای فروش ویژه و رپورتاژهای خبری را کنار بگذارند و با دقت بالایی متوجه شوند که واقعا در شرکت رقیب چه میگذرد.
اگر میخواهید یک کسبوکار جدید راه بیندازید، لازم است که صنعت و رقبای موجود در صنعت را تحلیل کنید.
آنها که تحلیل نمیکردند
کسانی که بازار سال 1394 را به یاد دارند، نام آکنتور برایشان خاطراتی عجیب را تداعی میکند.
آکنتور یا شرکت کنتورسازی ایران، یک شرکت خوب بود که در زمینه ساخت کنتور و ابزارهای اندازهگیری فعالیت داشت.
آکنتور یک سهم صدتومانی بود که تا سال 94 قیمتش به 1000 تومان رسید. توجه کنید که در آن زمان، از بازار خرسی 93 به تازگی عبور کرده بودیم. عده زیادی بودند که بیش از نیمی از دارایی خود را از دست داده بودند و حالا هر کاری میکردند تا به اصل پول خود برسند. رشد هزار درصدی، برای فعالان آن بازار، شبیه به معجزه بود.
شایعات عجیبی در مورد آکنتور مطرح بود. این که قرار است ساخت کنتورهای سوریه را بگیرد یا میخواهد یک قرارداد با تمام فروشگاههای کشور برای تعویض صندوقهای فروشگاهی ببندد.
در تاریخ 24 دی ماه 1394، صف خریدهای سنگینی برای سهم تشکیل شد و سهم در مدتی کوتاه به نزدیکی 2 هزار تومان رسید. اما پیشبینی سود در این تاریخ عجیب بود. 2500 تومان سود، برای سهمی که خودش 2000 تومان قیمت داشت! این پیشبینی سود، به ناگاه سهم را تا 6 هزار تومان بالا برد. سودی که شرکت مدعی بود بخش زیادی از آن محقق شده است. 1500 تومان تحقق سود برای سهم 6 هزار تومانی، پایه امنی میسازد.
اما این سود از کجا آمده بود؟ از قراردادی که شرکت مدعی میشد که برای تولید صندوقهای فروشگاهی با اتاق اصناف بسته است. قراردادی که خیلیها آن را باطل و غیرقانونی میدانستند. اما سهامداران خوشبین میگفتند که آکنتور خیلی بیشتر از این حرفها میارزد و حسودان دارند علیه شرکت سمپاشی میکنند.
عجیبتر آن که شرکت، این سود خیالی را در صورت مالی وارد کرده بود! سودی که هنوز کارش هم آغاز نشده بود.
بودند کسانی که خانه و زندگی خود را فروختند و آکنتور خریدند. آن روزها صحبت از تارگت 80 هزار تومانی هم به گوش میرسید. هر روز نمودارهایی منتشر میشد و تحلیلگران تکنیکال برای این سهم سقفهای جدید ترسیم میکردند. فروردین 95، داغترین کلمه کلیدی در بورس «آکنتور» بود.
ورق آکنتور بر میگردد
سال 95 سهم بسته شد و هنوز که هنوز است، دست سهامداران از داراییشان کوتاه است. کسانی که زندگی خود را در آکنتور گذاشتند و در حالی که دیگران دارند شاخص 2 میلیونی را جشن میگیرند، آنها با حسرت تابلوی قیمتها را تماشا میکنند.
بالاخره بیاساس بودن ادعاهای شرکت مشخص شد. نه سودی در کار بود، نه قراردادی و نه هیچ پول نقدی.
اما در همان زمان تحلیلگران بنیادی نسبت به سهم بدبین بودند. برای مثال بازدهی دارایی شرکت (ROA) بسیار کمتر از بهره بانکی بود. نسبت جاری و نسبت آنی، هر دو نزدیک به یک بودند، که نشان میداد انبار شرکت تقریبا خالی است و در پرداخت بدهیهای موجود هم با مشکلاتی روبرو خواهد شد.
مدیران میتوانند دروغ بگویند، اما دروغ گفتن برای «پول نقد» کار آسانی نیست. در تمام سال 94، جریان وجود نقد شرکت منفی بود. یعنی نه تنها پولی به شرکت نیامده بود، بلکه 250 میلیون تومان نیز از شرکت خارج شده بود.
در گزارش شهریور سال 94، میشد کاهش سود قابل تخصیص را مشاهده کرد. 38 میلیارد سود که باید بین 200 میلیون سهم تقسیم میشد. یعنی 190 تومان سود برای هر سهم.
از همه مهمتر ارزش ذاتی سهم در حدود 1020 تومان محاسبه شده بود. 2 هزار یا 6 هزار تومن، نقاط خوبی برای فروش و خروج از سهم بودند. اما طمع، نمیگذاشت که حرف تحلیلگران بنیادی شنیده شود. افسار سهم به دست شایعهسازان افتاده بود.
موضوع فقط داستان آکنتور نیست. ماجرای اصلی اینجا است که با خیره شدن به نمودار قیمت، بدون اطلاع از آنچه واقعا دارد در شرکت میگذرد، شاید شما هم خریدار آکنتور میشدید.
تحلیل بنیادی به همین درد میخورد. که شایعات را بشنویم، ایده بگیریم و با مراجعه به اعداد واقعی، تصمیمی عاقلانه اتخاذ کنیم.
راستش را بخواهید، سهمهایی از این دست در بازار کم نیستند. سهمهایی که نه بر اساس تغییری چشمگیر در جریان وجوه نقد، بلکه با اخبار کذب اینستاگرامی رشد میکنند.
چرا تحلیل بنیادی؟
این روزها بازار تحلیل تکنیکال، فیلترنویسی و تابلوخوانی بسیار داغتر از تحلیل بنیادی است. شاید بیشتر مردم تصور میکنند که بنیادی، به زحمتش نمیارزد.
اما از هر روشی که استفاده کنید، بالاخره باید یک جایی، مسیرتان از صورتهای مالی شرکت عبور کند.
مهمترین دلیل این است که تحلیل بنیادی، به شما میگوید که دارید چه چیزی میخرید.
فرض کنید میخواهم یک گوشی تلفن همراه را به شما بفروشم. تنها اطلاعاتی که به شما میدهم، مدل گوشی است: A50. برای اطلاعات تکمیلی، تعداد افرادی که این گوشی را خریداری کردهاند و سابقه قیمت خریدشان را هم در اختیارتان میگذارم.
اما چیزهایی هست که از شما پنهان میکنم. نام سازنده گوشی، کیفیت صفحه نمایش و دوربین، مقدار رم، مدل پردازنده، ظرفیت باتری و جنس بدنه.
آیا حاضر هستید گوشی را خریداری کنید؟ حتی اگر این گوشی پرفروشترین تلفن بازار باشد، باز هم برای خرید، به اطلاعات بیشتری نیاز دارید. هر فرد عاقلی به شما توصیه میکند که قبل از خرید گوشی، اطلاعات آن را بررسی کنید.
وقتی از یک سهم فقط نماد، نمودار قیمت و سابقه معاملات را میدانید، وضعیت به همین صورت است. نمیخواهم بگویم که اطلاعات قیمت یا قدرت خریدار به فروشنده هیچ اهمیتی ندارد. حرف من این است که اهمیت اطلاعاتی بنیادی مثل میزان بدهی، دوره گردش انبار و جریان آزاد نقدی شرکت را دستکم نگیرید.
شرکت درست را انتخاب کنید
بعضیها فکر میکنند دلار گرانتر میشود و برخی منتظر ارزان شدن آن هستند.
بعضیها باور دارند قیمت جهانی فولاد دارد بالا میرود.
بعضیها از چشمانداز روشن تولیدکنندگان فولاد، در صورت باز شدن راههای صادرات حرف میزنند.
بعضیها میگویند شرکتهای کوچک، رشد سریعتری خواهند داشت.
هر کس نظری دارد.
اما تحلیلگر بنیادی میتواند شرکتهای تولیدکننده فولاد را فهرست کند و دقیقا متوجه شود که کدام شرکت آینده روشنتری خواهد داشت.
شرکت سالم را انتخاب کنید
بهسادگی میتوانم یک ماشین خارجی کرایه کنم، یک اسمس دریافت وجه تقلبی درست کنم، با گوشی و ساعت قرضی به سراغ شما بیایم و بگویم که وضعم خیلی خوب است. بعد سعی کنم شما را متقاعد کنم که با من شریک شوید.
اما برای شراکت، باید سوالاتی جدی از من بپرسید. داراییهای من چقدر است؟ چقدر بدهی دارم؟ گردش مالی حسابم در 5 سال گذشته به چه صورت بوده است؟ چقدر طول میکشد تا طلبهایم را وصول کنم؟ و از همه مهمتر، دقیقا قرار است در چه کسبوکاری با من شریک شوید.
سوالاتی از این دست، منطقیترین سوالهایی است که به ذهن هر کسی میرسد. تحلیل بنیادی، دقیقا همین نوع سوالها را مطرح میکند.
به کمک تحلیل بنیادی میتوانیم شرکتی را انتخاب کنیم که از نظر مالی وضعیت امنتری دارد، مستقل از این که تبلیغات کدام شرکت از تلویزیون پخش میشود.
شرکت واقعی را انتخاب کنید
دوستی دارم که هر از گاهی با من تماس میگیرد و میگوید که قرار است با فلان شرکت بزرگ همکاری کند، اگر من هم دوست داشته باشم میتوانم با آنها همکار شوم. او رویاهای بزرگی در سر دارد، اما به غیر از رویا، هیچ چیز دیگری در سرش نیست.
مهم نیست که مدیر کارخانه، رویای عقد قرارداد با دولت سوریه را در سر میپروراند. چیزی که مهم است، مقدار پولی است که به حساب او واریز کردهاند.
با تحلیل بنیادی قادر خواهید بود واقعیت را از خیال جدا کنید. شاید پیش خودتان بگویید که تا واقعیت به اجرا برسد، دیگر تاثیرش را روی قیمت سهم گذاشته و چیزی به من نمیرسد. حرف شما غلط نیست. اما باور کنید همان شایعاتی که به گوش شما رسیده هم خبر سوخته است و باعث نمیشود که از دیگران جلو بیفتید.
تحلیل بنیادی از کجا عبور میکند؟
برای این که به درستی بتوانید تحلیل بنیادی را درک کنید، لازم است که به 5 صندوقچه، نگاه کنید.
عملکرد مالی شرکت
یک کسبوکار با دو عدد به توصیف میشود. اول، شرکت از مشتریها چقدر پول میگیرد، یا به زبان سادهتر، چقدر فروش داد. دوم، چقدر از این فروش، سود است؟
تحلیل بنیادی به هر دو عدد اهمیت میدهد. کاهش فروش با حفظ سود یا کاهش سود با حفظ فروش، هر دو نشانههایی از عدم سلامت مالی شرکت هستند.
منابع مالی شرکت
شرکت از کجا پول میآرود؟ آیا جریان مثبت نقدیای به داخل شرکت وجود دارد که میشود بخشی از آن را برای توسعه عملیات منظور کرد؟ یا به غیر از وام و استقراض، راهی پیش پای شرکت نیست؟
توجه کنید که قاعده خیلی هم ساده نیست. اینطور نیست که پول، هر چه بیشتر، بهتر. پول نقد بیش از اندازه هم نشانهای منفی است. چرا این پولهای نقد، برای توسعه کسبوکار سرمایهگذاری نمیشوند؟ اگر خود شرکت برنامهای برای سرمایهگذاری روی خودش ندارد، چرا ما باید سرمایهگذارش شویم؟
تیم مدیریتی شرکت
درست مثل یک تیم فوتبال، که تغییر مربی بیشترین تاثیر را بر عملکرد تیم دارد، تیم مدیریت هم اثر زیادی بر آینده مالی شرکت دارند.
یک مدیر کارآزموده، خوشنام و پاکدست میتواند شرکتی زیانده و آشفته را به یک شرکت سودآور تبدیل کند.
ارزشگذاری شرکت
همین که یک شرکت خوب باشد، کافی نیست. اگر یک شرکت خیلی خوب، خیلی گران فروخته شود، بهتر است به آرامی از کنار آن عبور کنیم.
یکی از وظایف اصلی تحلیلگر بنیادی این است که به سوال «چند» پاسخ بدهد. چند باید بخریم و در چه قیمتی فروشنده هستیم.
اقتصاد کلان
هیچ شرکتی در خلا کار نمیکند. قیمت جهانی نفت و فولاد، جنگ تجاری آمریکا و چین، تحریمهای بینالمللی، تصویب لایحه مالی در مجلس و شروع جنگ در یک کشور همسایه، بر دارایی شما اثر میگذارد.
لازم است که کمی اقتصاد بلد باشید تا بتوانید اثر کسری بودجه، کاهش نرخ بهره و افزایش مالیات را به درستی درک کنید.
تحلیل بنیادی چیست؟
برای بسیاری از افراد، بازار سرمایه شبیه به کازینو است. پولشان را روی یک اسم میگذارند، یا بختشان بلند است و میبرند، یا شانس نمیآورند و میبازند. اما بورس، به هر چیزی که شبیه باشد، شباهتی به قمارخانه ندارد.
تحلیل بنیادی، شما را از این فضای قمارگونه جدا میکند. دیگر خرید سهام شبیه به سفتهبازی بر روی اوراقی نیست که به دلایل نامشخص قیمت آن بالا میرود.
دیگر خرید سهام شبیه به سفتهبازی بر روی اوراقی نیست که به دلایل نامشخص قیمت آن بالا میرود.
درست مثل وقتی که میخواهید ماشین بخرید و از یک کارشناس میخواهید که خودروی شما را کارشناسی کند و خیلی بعید است با چشمهای بسته ماشین بخرید، تحلیل بنیادی هم کمک میکند که سهم را بهتر درک کنید.
تحلیل بنیادی چه نیست؟
تا اینجا خیلی از تحلیل بنیادی تعریف کردیم. اما لازم است نکاتی را در مورد این تحلیل بدانید.
وقتی یک سهم را بنیادی بررسی میکنید، به ارزندگی و سلامت مالی آن پی میبرید. اما ممکن است همه متوجه نکات مورد نظر شما نشوند و قیمت سهم طبق انتظار شما بالا نرود. مدتی زمان میبرد تا همه بفهمند که سهم شما چقدر ارزنده است.
تحلیل بنیادی نمیتواند بگوید که برای رشد قیمت، چه مدت باید منتظر بمانید. شش ماه یا شش سال، کسی نمیداند.
تحلیل بنیادی قرار نیست تارگت دقیق قیمتی برایتان روشن کند.
چیزی که قرار است بدانید این است که یک شرکت طی سال چقدر به شما سود میدهد. اگر قیمت سهم به قدری بالا رفت که بازدهی 5 سال آتی را به شما داد، فروشنده سهم میشوید.
خوبیها و بدیهای تحلیل بنیادی
در بازارهای مالی هیچچیز خوب یا بد مطلق نیست.
جمعبندی
بیشتر افراد، بورس را با تحلیل تکنیکال شروع میکنند. و ممکن است تا آخر عمر هرگز به سراغ تحلیل بنیادی نروند. با این وجود توصیه همیشگی ما این است که سهم را بنیادی انتخاب کنید و تکنیکال بخرید.
میتوانید ویدیوهای بیشتری از تالاربورس را در آپارات (شبکه اشتراک ویدیو) و همچنین کانال یوتیوب تالاربورس دنبال کنید.
ممنون
بسیار عالی بود
مقاله خوبیست استفاده کردم
سلام بسیار خوب و اثر کذار بود . ممنونم
سلام سپاس از شما بسیار جالب و آموزنده بود
سلام
مطالب بسیارعالی ووزین بودند.
متشکرم
سلام، ممنون از حسن نظر شما
عالی بود ولی تحلیل بنیادی رو کمی اموزش هم بدهید
در مقالات سایت در رابطه با صورت های مالی و نسبتهای مالی که بخش اعظمی از تحلیل بنیادی رو تشکیل میدن صحبت کردیم. میتونید اون هارو مطالعه کنید. اگر هم براتون کافی نبود یا میتونید از خودمون بپرسین یا دوره تحلیل بنیادی رو تهیه کنید.