امروز که این مطلب را مینویسم آذرماه 1399 از نیمه گذشته است. امسال با تمام سالهای عمرم متفاوت بود. یکسال در قرنطینه، بدون سفر، دورهمیهای دوستانه و فامیلی در عین حال مملو از محدودیتهای مختلف. ویروس کرونا همه معادلات را بهم ریخت. چه کسی فکر میکرد که در قرن 21 یک اپیدمی این چنین دنیا را تغییر دهد؟ آیا تحلیلی برای این موضوع وجود داشت؟ یا کرونا همان قوی سیاه دنیا بود؟
اما از دیدگاهی دیگر این ویروس به ما درس زندگی هم میدهد. همیشه آن چیزهایی که از آن مطمئن هستید، شما را به دردسر میاندازند. بر همین اساس میتوان گفت که ویروس کرونا یک ضرر پیشبینی نشده در جهان بود. یک تحلیل اشتباه.
معاملهگری در تحلیلها باید به اندازه یک پرنده انعطاف داشته باشد!
بگذارید این مسئله را از زاویهای دیگر نگاه کنیم. تا بهحال شنیدهاید که یک پرنده وقتی روی یک شاخه مینشیند، ترس این را داشته باشد که شاخه بشکند؟ قطعا جواب منفی است. دلیل این امر آن است که پرنده به بال خودش اطمینان دارد، نه به شاخه. به پریدن. این شاخه نشد، یک شاخه دیگر.
معاملهگری در تحلیلها هم باید به اندازه یک پرنده انعطاف داشته باشد. اگر مدیریت سرمایه و ریسک را رعایت کنید، به اندازه کافی به خودتان اطمینان دارید. یادتان باشد که بازار قسم نخورده تا تحلیلهای ما را عمل کند. این تحلیل نشد، یک تحلیل دیگر. این یعنی پریدن. جالب اینجا است که اگر تنها 50+1% درصد معاملههای شما هم درست باشد، باز هم حسابتان سودآور است.
چقدر در تحلیلها و معاملهگری منعطف هستید؟
به این موضوع فکر کنید، شما چقدر در تحلیلها و معاملهگری منعطف هستید؟
یکی از مشکلاتی که معمولا در تحلیل و معاملهگری پیش میآید این است که تحلیلگر در نمودار بهدنبال آرزوهای خود میگردد. این یعنی چه؟
یعنی این که تحلیلگر از قبل تصمیمش را گرفته و اکنون درنمودار بهدنبال علایمی برای توجیه تصمیم خود میگردد. به این ترتیب تحلیلگر ما بزرگترین اشتباه را انجام میدهد. دقت کنید که این کار باعث میشود تا شما چشمتان را بر روی واقعیتها ببندید و تنها چیزی را میبینید که دوست دارید. به همین علت معامله شما دارای انعطاف لازم یست. شاید حدستان درست از آب دربیاید، اما مطمئنا شیوه و منطق تحلیلتان اشتباه است.
تحلیل احساسی و تبعات آن
همیشه به یاد داشته باشید که واقعیت بازار و آنچه که ما دوست داریم اتفاق بیفتد، ممکن است دو چیز متفاوت از هم باشند. اگر درگیر احساسات در تحلیلهایمان شویم، ممکن است نتیجه کار ما نیز یک تحلیل احساسی باشد. اما راه حل کجاست؟
یکی از راههایی که میتوان تحلیل احساسی را کنترل و مهار کرد این است که بعد از اتمام تحلیل، نمودار را به حالت معکوس (invert) قرار داده و مجددا نمودار را تحلیل کنید. اگر نتیجه تحلیلتان مخالف با جهت قبل بود، احتمال تحلیل احساسی ضعیف است. اما اگر نتیجه مشابه قبل بود. باید به کار خود شک کنید.
مثال:
نمودار زیر مربوط به سهام شرکت توئیتر است. در تحلیل اول این نمودار بهنظر میرسد که پس از یک دوره اصلاح قیمتی و کفسازی مجدد، اکنون در حالت تغییر فاز از اصلاحی به فاز صعودی هستیم. بنابراین انتظار میرود که قیمت پس از تشکیل کف قیمتی بالاتر نسبت به قبل و شکست محدوده مقاومتی به روند صعودی خود ادامه دهد.
در ادامه همان نمودار را به حالت معکوس (invert) در میآوریم و مجدد تحلیل میکنیم. در این حالت بهنظر میرسد که نمودار توئیتر بعد از اتمام یک فاز اصلاحی در حالت رنج قرار دارد و محدوده حمایتی تشکیل شده و شدوهای زیر کندلها نیز این موضوع را تائید میکنند. در این حالت انتظار میرود که پس از اتمام ساختار کف دوقلو به روندی صعودی بازگردد.
دقت کنید که هر دو نمودارهای بالا درواقع یکی هستند و تنها تفاوت آنها معکوس کردن قیمت است. اما نتیجه کار دو چیز متفاوت شده است و این درحالی است که تنها یک جواب درست باید وجود داشته باشد. پس میتوان نتیجه گرفت که یکی از تحلیلهای ما حاصل یک تحلیل احساسی بوده است و باید به آن شک کرد.
تجربه نشان داده که حدود 80% تا 90% معاملات جهان در پوزیشنهای صعودی است تا نزولی. این امر نشان میدهد که ذهن انسان بیشتر بهدنبال خرید و کسب سود از صعود بازار است تا کسب سود از نزول آن. پس در این حالت امکان خطای بیشتری وجود دارد.
تحلیلگر یا پیشگو
به مثال زیر خوب توجه کنید:
روزی مدیرعامل یک شرکت سرمایهگذاری، کارمند تحلیلگر خود را فرا میخواند و از او میخواهد تا کف قیمتی سهام x را در همین محدوده فعلی برای ورود سنگین تحلیل کند. تحلیلگر هم پس از چند ساعت برمیگردد و به وی میگویدکه میتوانید خریدتان را انجام دهید.
مدیرعامل همان لحظه تلفن را برداشته و دستور میدهد که هرچه سهم x دارند در بازار بفروشند. این کار باعث سقوط شدید قیمت در سهم میشود و تمام تحلیلهای تحلیلگر را خراب میکند.
مدیرعامل با عصبانیت به تحلیلگر میگوید پس چه شد؟ چرا قیمت ریخت؟ این چه تحلیلی بود؟ شما اخراجید.
این موضوع یکی از مواردی است که سالیان سال مرا بهعنوان یک فعال در حوزه بازارهای مالی آزار داده است. زیرا واژه تحلیلگر در بیشتر موارد به معنای کلمه "پیشگو" در بین مردم تعبیر میشود. این درصورتی است که تحلیلگر، پیشگو نیست که از آینده اطلاع داشته باشد. بیاید برای درک بهتر، موضوع را کمی بیشتر باز کنیم.
تحلیلگر درواقع عوامل و شواهد بازار را در کنار یکدیگر گذاشته و با درنظر گرفتن همه آنها سعی دارد تا بیشترین احتمال ممکن در قیمت را بهدست بیاورد.
تحلیلگر کیست؟
تحلیلگر درواقع عوامل و شواهد بازار را در کنار یکدیگر گذاشته و با درنظر گرفتن همه آنها سعی دارد تا بیشترین احتمال ممکن در قیمت را بهدست بیاورد. دقت کنید که این جمله دو مفهوم را بهوجود میآورد.
وقتی صحبت از بیشترین احتمال ممکن میکنیم درواقع احتمال کم را ازبین نبردهایم. پس باید شرایط امکان بهوجود آمدن احتمال کمتر را هم در معاملاتمان ببینیم. اگر ندیدیم، میشود همین ضرری که کرونا به دنیا زد. همان قوی سیاه. یعنی احتمال کمتر میتواند ضررهای بزرگتری را به ما وارد کند.
به مثال زیر دقت کنید:
مردی با چشمان بسته و در مسیری مستقیم در حال حرکت است. او 30 سال است که این کار خود را ادامه داده است و تنها برای استراحت توقف میکند و چشمبند خود را برمیدارد. اکنون او تنها 3 قدم با لبه یک پرتگاه فاصله دارد. بهنظر شما او در 3 قدم آینده خود، از پرتگاه به پایین میافتد یا چشمبند خود را برمیدارد و توقف میکند؟
از نگاه فلسفی در یک لحظه هر دو دیدگاه ما میتواند درست باشد. اما در واقعیت تنها یک جواب صحیح وجود خواهد داشت که ما از آن بیاطلاعیم. اما بهعنوان یک تحلیلگر و مشاهده تمام شواهد موجود میتوان نتیجه گرفت که احتمال پرت شدن آن فرد بیشتر است. پس اگر شرط میبستیم، حتما روی پایین افتادن فرد شرطبندی میکردیم.
سوال: با این شرطبندی، آیا امکان این وجود ندارد که فرد تصمیم دیگری بگیرد؟
درواقع این کاملا درست است که تمامی شواهد و تحلیلها و شرطبندیها روی پایین افتادن فرد، دارای احتمال بیشتری است، اما همچنان این احتمال وجود دارد که فرد مثل قبل، بازهم بهعلت خستگی توقف کرده و چشمبند خود را بردارد.
چرا تحلیل اشتباه میشود؟
دلایل زیادی برای اشتباه کردن وجود دارد. یکی از دلایل مهم برای این اشتباهات ایستا دیدن شرایط حال حاضر است. کسی فکر نمیکرد که شستن مرتب دست و صورت، رعایت فاصله اجتماعی و استفاده از ماسک یکی از مهمترین هنجارهای رفتار اجتماعی در سال 2020 میلادی باشد. زیرا دنیا شرایط قبل از شیوع ویروس کرونا را ثابت فرض کرده بود.
در تحلیل و معاملهگری نیز همینطور است. معمولا اشتباه تحلیلگران این است که همهچیز را بهصورت تک بعدی میبینند و چند بعدی نمیبینند. عمل را میبینند و عکسالعمل را نمیبینند. البته توجیه خوبی هم برای این اشتباهات وجود دارد. این که معمولا تحلیلگران از تحلیلهای اشتباه خود زیان نمیکنند.
جالب است بدانید که اکثر تحلیلگران، همراه با تحلیل خود معامله نمیکنند. معمولا آنها را با هدف "دیدی من درست گفتم؟" و برای معروف شدن، منتشر میکنند.
عدم وجود مسئولیتپذیری
عواقب انتخاب یک خلبان هواپیمای ناوارد، به خود خلبان نیز برمیگردد. زیرا بهغیر از جان مسافران، خودش هم در هواپیما حضور دارد و جان خودش هم درخطر است. اما اکثر اوقات در تحلیلگری اینطور نیست.
درواقع اگر تحلیلگر، در معاملات براساس تحلیل خودش حضور نداشته باشد، هیچ عواقبی برای وی نخواهد داشت. به این ترتیب مردم هم به هواپیمایی که خود خلبان در آن حضور ندارد، کمتر اعتماد میکنند.
البته در اینجا باید به بحث تقدم و تاخر هم توجه شود. اینکه اول معامله کنید و بعد تحلیل، میتواند شما را به سمت "تحلیل احساسی" هدایت کند. اما اگر معامله بر اساس تحلیل باشد، این درست است.
هدف از مطرح کردن چنین موضوعی این نیست که چرا اکثر تحلیلگران درمعاملات خود حضور ندارند، یا اینکه چرا زیان نمیپردازند. بلکه درک این واقعیت است که علت اشتباه بودن اکثر تحلیلها این است که تحلیلگر در بازی حضور ندارد. وقتی هم دربازی حضور نداشته باشید، از اشتباهات خود درس نمیگیرید و این مساله باعث میشود تا مجددا اشتباهات خود را تکرار کنید.
مثال:
مدیران دو باشگاه فوتبال پرسپولیس و استقلال، از بودجهای که توسط دولت تهیه میشود، حقوق میگیرند. این مساله باعث میشود تا آنها در بازی حضور نداشته باشند و از اشتباهات مدیریتی خود در این باشگاهها درس نگیرند. در طول سالهای گذشته، تنها با عوض شدن مدیریت، اشتباهات را به گردن دیگری انداختهاند. به همین علت است که بحث خصوصیسازی باشگاههای ورزشی مهم است.
این قضیه در همهجا صدق میکند. حتی در علوم سیاسی، اجتماعی و انسانی. شاید اگر تمام مدیران برای ارائه راهحل حقوق میگرفتند، وضعیتمان خیلی بهتر بود. زیرا در اینصورت تمام مدیران هم در بازی حضور داشتند و از اشتباهات خود زیان میکردند و درس میگرفتند.
پذیرفتن اشتباهات در تحلیل
اگر درگیر احساسات و عواطف نشوید، پذیرفتن اشتباه و شکست در تحلیل هم برایتان کار سادهای خواهد بود. این امر با کسب تجربه و به مرور زمان بهدست میآید. اما باید از اشتباهات هم درس بگیریم. پذیرفتن اینکه تحلیلهای ما هم گاهی اشتباه درمیآید، شاید درنگاه اول خیلی راحت باشد، اما وقتی خودتان در بازی حضور دارید، همهچیز فرق میکند. هیچ کس دوست ندارد ضرر کند و این یک واقعیت است که ما هم ضرر میکنیم.
اما مشکل اینجا است که شما نمیتوانید کسی را قانع کنید که در اشتباه است. در چنین مواقعی تنها راه فهمیدن و پذیرفتن اشتباهات یک تحلیل، روبهرو شدن با واقعیت است. یعنی وقتی شما پیامدهای اشتباهاتتان را ببینید، متوجه میشوید که اشتباه کردید و در این نقطه تازه شروع به یادگیری خواهید کرد. به این روش اصطلاحا یادگیری سلبی (یادگیری از طریق منفی) میگویند. این مساله معمولا کمی زمانبر هم میشود؛ اما اگر دربازی بمانید، زمان همهچیز را حل خواهد کرد.
آنچیزی که ما از طریق یادگیری سلبی میآموزیم، تعریفی از منطق صحیح در تحلیل است. منطق صحیح یعنی آنچیزی که در طول تاریخ اشتباه بودن آن هنوز ثابت نشده است. جالب اینجاست که منطقهای تحلیل در سبکهای متفاوت هم در بعضی از مسایل باهم به نتیجه مشترکی میرسند. بهعنوان مثال الگوهای ساختاری در سبکهای متفاوت تحلیل در برخی از موارد یکی هستند؛ اما با اسامی متفاوت. به نمودارهای زیر دقت کنید
نمودار قیمتی سهام شرکت Snapchat (شماره 1):
نمودار قیمتی سهام شرکت Snapchat (شماره 2):
هر دو نمودارهای فوق با منطق تحلیل خود در دوسبک متفاوت، بازهم به یک نتیجه مشابه دست مییابند. در نمودار اول بر اساس الیوت و ساختار مثلث و در نمودار دوم با روش کلاسیک و بر اساس الگوی سر و شانه معکوس. اما در نهایت نتیجه هر دوی آنها یکی است. اگر این منطق تحلیل را هر شکل دیگری در نمودار تعریف کنیم، به این علت که با مفهوم واقعیت متفاوت است، محکوم به شکست خواهد شد.
احساس ترس در انسان قرن 21 با انسان قرن اول از یک جنس است. بنابراین عکسالعمل آنها هم به یک شکل خواهد بود. پس تنها با درک صحیح از احساسات جمعی در بازارهای مالی میتوانیم به تحلیل منطقی برسیم.
جمعبندی
فرمولها و قواعد ریاضی در تحلیل رفتاری نمودارها روی کاغذ قشنگ است، اما بهدرد دنیای واقعی نمیخورد. تنها نکته حائز اهمیت و اساسی در تحلیل، درنظر گرفتن احساسات جمعی انسانها در شرایط مختلف بازار است.
اگر به گذشته نگاه کنید، میبینید که از لحاظ تکنولوژی، انسان پیشرفت زیادی در طول زمان داشته است. همین امر باعث میشود که نیازهای انسانها هم درطول تاریخ تغییر کند. اما تنها نکتهای که همچنان ثابت مانده، احساسات هستند.
احساس ترس در انسان قرن 21 با انسان قرن اول از یک جنس است. بنابراین عکسالعمل آنها هم به یک شکل خواهد بود. پس تنها با درک صحیح از احساسات جمعی در بازارهای مالی میتوانیم به تحلیل منطقی برسیم و با حضور در بازی و روبهرو شدن با واقعیتها است که میتوانیم بیشتر یاد بگیریم و از اشتباهات خود بکاهیم.
پر سود باشید.
میتوانید ویدیوهای بیشتری از تالاربورس را در آپارات (شبکه اشتراک ویدیو) و همچنین کانال یوتیوب تالاربورس مشاهده کنید.
ممنونم عالی بود
لطفا تکنیکال تصویربگذارید
سلام
لطفا سوالتان را دقیق تر بیان کنید تا بتوانیم پاسخ دقیقتری به آن بدهم.
مثال های مقاله با نمودار ارائه شده است
ممنونم عالی بود