نظریه بازیها یکی از ایدههای انقلابی در تفکر استراتژیک است. از عالم سیاست گرفته تا بورس، همه و همه از این نظریه تاثیر گرفتهاند.
به این وضعیت فکر کنید:
شما به همراه فردی دیگر در یک آزمایش شرکت میکنید. هر کدام از شما یک میلیون تومان در یک حساب میگذارید.
بعد باید یکی از دو گزینه a یا b را انتخاب کنید. اما از انتخابهای هم بیخبر خواهید بود. در نهایت یکی از این 4 نتیجه رقم میخورد:
- اگر هر دو a را انتخاب کنید، پول هر دوی شما دوبرابر خواهد شد.
- اگر او a را انتخاب کند و شما b، پول او بدون تغییر میماند و پول شما سه برابر خواهد شد.
- اگر او b را انتخاب کند و شما a، پول او سه برابر شده و پول شما بدون تغییر میماند.
- اگر هر دوی شما b را انتخاب کنید، پول هر دوی شما صفر میشود.
کمی به این بازی فکر کنید. شما a را انتخاب میکنید یا b را؟
بررسی حالتهای این بازی
بیایید کمی به این مثال کلاسیک در نظریه بازیها فکر کنیم.
- اگر a را انتخاب کنید، دو حالت پیش میآید. یا رقیب هم a را انتخاب میکند و شما 1 میلیون سود میکنید، یا او سراغ b میرود و شما سودی نخواهید کرد.
- اگر b را انتخاب کنید، یا او a را انتخاب میکند و شما 2 میلیون سود میکنید، یا او هم به سراغ b میرود و با یک میلیون ضرر مواجه خواهید شد.
انتخاب دشواری به نظر میرسد. برای همین باید بیاییم استراتژی خود را تعیین کنیم:
استراتژی اول، حدضرر
در این استراتژی، میگوییم در بدترین حالت، با انتخاب a ضرری نمیکنیم اما با انتخاب b شاید 1 میلیون تومان از دست بدهیم.
به بیان ساده، در انتخاب a، در بدترین حالت اتفاق ملایمتری رخ میدهد. پس انتخاب a یک انتخاب امن است.
استراتژی دوم، ریسکپذیری
در این استراتژی میگوییم درست است که انتخاب b میتواند خطرناک باشد، اما پاداش احتمالی نیز بزرگتر است. اگر من این گزینه را انتخاب کنم، یا پولم را از دست میدهم، یا به سود خوبی میرسم.
در این انتخاب، پیه بدترین حالت ممکن را به تن خود میمالیم و سراغ پاداش احتمالی بزرگتر میرویم.
استراتژی سوم: آدم زرنگ
در دو حالتی که در بالا بررسی کردیم، مستقل از بازی طرف مقابل، تنها سود و زیان شخصی خودمان در نظر گرفته شده بود.
نظریه بازیها برای همین بهوجود آمده است که بتوانیم پا را یک قدم فراتر از منافع شخصی بگذاریم و ببینیم بازی به چه صورت پیش خواهد رفت.
آدم زرنگ، در این شرایط چنین استدلالی دارد:
«رقیب هم دو انتخاب بالا را بررسی میکند. او در نهایت به این نتیجه خواهد رسید که انتخاب a ریسک کمتری دارد. احتمالا فکر میکند من هم a را انتخاب خواهم کرد تا سود را با هم شریک شویم. خیلی بعید است که او به سراغ b برود. پس اگر من b را بردارم، به احتمال بسیار زیاد به سود خوبی میرسم.»
این نوع فکر کردن، شیطانیترین سناریوی ممکن است. اما اگر طرف مقابل را نشناسیم، هیچ بعید نیست که بخواهیم به او کلک بزنیم و این گزینه را انتخاب کنیم.
استراتژی چهارم: دفاع در مقابل حمله
نظریه بازیها میکوشد که تفکر چند مرحلهای را به ما بیاموزد. بیایید به یک مرحله بعد فکر کنیم.
انسان شیطانصفت مرحله قبلی، لحظهای درنگ میکند. نکند طرف مقابل هم به اندازه من شیطانصفت باشد و سراغ b برود؟
اگر رقیب b را انتخاب کند، ما حسابی گیر میافتیم. یا ما هم b را انتخاب کردهایم که پول هر دوی ما صفر خواهد شد. یا a را بر میداریم که سودی نمیکنیم و او حسابی خوشحال خواهد شد.
از آنجایی که احتمال این حرکت از سوی طرف مقابل وجود دارد، بهترین دفاع این است که a را انتخاب کنیم. دستکم پولمان از دست نخواهد رفت. اما اگر او هم آدم خوبی بود و a را انتخاب کرده بود، هر دو سود میکنیم.
در واقع تنها حالتی که دو نفر میتوانند بدون نزاع، به یک سود خوب برسند، انتخاب a است. انتخاب a یک انتخاب اخلاقی به نظر میرسد.
انتخاب یک استراتژی، هدف از نظریه بازیها
به هر حال، شما یک انتخاب داشتهاید. یا a یا b. بیایید یک مرحله جلوتر برویم و ببینیم استراتژیها به چه صورت قابل تعریف هستند.
دیدیم اگر a را انتخاب کنید یا 1 میلیون سود میکنید یا صفر. جمع این دو عدد برابر میشود با 1.
اگر b را انتخاب کنید یا 2 میلیون سود میکنید یا 1 میلیون ضرر. جمع این حالت هم برابر میشود با 1.
پس در این مثال، هر دو گزینه، تقریبا خروجی یکسانی دارند.
اما فرض کنید در انتخاب دوم، اگر هر دو b را انتخاب میکردید باید یک میلیون دیگر هم جریمه میدادید. یعنی یا 2 میلیون سود میکردید یا دو میلیون ضرر.
در این وضعیت جدید، ارزش انتخاب a برابر 1 میلیون و انتخاب b برابر صفر میشد. پس انتخاب a یک انتخاب غالب (Dominant) و انتخاب b یک انتخاب مغلوب (Dominated) است.
درس اول از نظریه بازیهای میگوید که همیشه یک استراتژی غالب به یک استراتژی مغلوب ترجیح دارد.
پخش زنده بازی
بازی مطرح شده را میتوانیم در قالب دو جدول به نمایش بگذاریم. بسته به انتخابهایم چنین سود و زیانی خواهم کرد:
رقیب b | رقیب a | |
0 | 1+ | من a |
2- | 2+ | من b |
وضعیت سود و زیان رقیب نیز چنین خواهد بود:
من b | من a | |
0 | 1+ | رقیب a |
2- | 2+ | رقیب b |
میتوانیم دو جدول را به صورت زیر خلاصه کنیم
b | a | |
(0،2) | (1،1) | a |
(2-،2-) | (2،0) | b |
برای مثال این جدول میگوید که اگر من b را انتخاب کنم و رقیب a را، من 2 میلیون سود میکنم و او سودی نخواهد کرد.
تعادل نش در نظریه بازیها
یکی از مهمترین مباحث در نظریه بازیها، تعادل نش است. جایی که در نهایت بازیکنها به یک تعادل طبیعی میرسند.
این مثال را در نظر بگیرید:
دو برادر، در کنار یکدیگر، دو مغازه باز میکنند. آنها کالایی را به قیمت هزار تومان میخرند و دوهزار تومان میفروشند. هر کدام روزانه یک میلیون تومان سود میکنند.
یک روز برادر کوچکتر با صحنه عجیبی روبرو میشود. برادر بزرگتر تابلوی بزرگی را به در مغازه چسبانده است. روی آن نوشته: تخفیف ویژه! فقط 1700 تومان!
حالا از 2 هزار مشتریای که روزانه به مغازه آنها مراجعه میکردند، 1800 مشتری را جذب میکند و به 1 میلیون 260 هزار تومان سود میرسد.
برادر کوچکتر عصبانی میشود. روی یک تابلو مینویسد تخفیف ویژه! فقط 1500 تومان!
او موفق میشود 1800 مشتری را جذب کند، اما حالا روی هر کالا 500 تومان سود میکند. سودش از 1 میلیون به 900 هزار تومان کاهش مییابد. در حالی که سود برادر بزرگتر، فقط 100 هزار تومان است.
برادر بزرگتر میبیند که با این وضعیت باید مغازه را تعطیل کند. او باید روزانه 200 هزار تومان درآمد داشته باشد تا بتواند از پس مخارج مغازه بر بیاید. این اتفاق با قیمت «فقط 1111 تومان» رخ خواهد داد. عدد قشنگی هم هست.
اما برادر کوچکتر هم از این ایده تقلید میکند. حالا فروش هر کالا 111 تومان سود دارد. هر کدامشان دارند 111 هزار تومان در روز سود میکنند. پولی که برای اداره مغازهها کافی نیست.
اما آنها قیمت را بالا نمیبرند و با ضرر به کار خود ادامه میدهند، به این امید که دیگری خسته شود و مغازه را ببندد. اگر یکی از آنها قیمت را به 1200 تومان ببرد، دیگری به هدفش میرسد و روزانه 200 هزار تومان سود میکند. انتخاب 1200 تومان، یک استراتژی مغلوب است.
چه اتفاقی افتاده است؟
دو برادر پیش از آن که وارد جنگ تجاری شوند، هر کدام در روز هزار کالا میفروختند و نفری یک میلیون تومان سود میکردند.
حالا دارند همان هزار کالا را میفروشند. اما سودشان نفری 111 هزار تومان شده است.
پس چرا این کار را میکنند؟ در اقتصاد کلاسیک میگفتیم که آدمها کاری میکنند که به حداکثر سود برسند. اما نظریه بازیها توضیح میدهد که چطور آدمها اقداماتی میکنند که در آن سود و خود و دیگران را به حداقل برسانند.
این نقطه، نقطه تعادل نَش است. در تعادل نش، سود بازیکنان حداکثر نمیشود. بلکه وضعیتی پیش میآید که رقیب نتواند هیچ حرکت دیگری بکند تا سود شما را کم کند.
برنده بازی چه کسی است؟
شاید در اولین نگاه فکر کنید که برنده رقابت دو برادر، مصرفکنندهای است که حالا کالا را بجای 2000 تومان، 1111 تومان میخرد. اما بازی در همینجا تمام نمیشود.
اول، دو بازیکن سعی میکنند با کاهش هزینهها در بخشهای دیگر، نقطه سربهسر را پایین بکشند. دکور مغازه را تغییر نمیدهند، از کیسههای پلاستیکی ارزان استفاده میکنند. نیروهای آموزش ندیده و ارزان را استخدام میکنند و از خرید، تجربه بدی را رقم میزنند. آنها باید کاری بکنند که در نهایت قیمت 1111 سودآور باشد.
دوم، تقلب و دزدی فروشنده شروع میشود. شاید کالای تقلبی بفروشند، وزن را دستکاری کنند، برای مواردی دیگر مثل خدمات پسازفروش، پول اضافه بگیرند و به هر ترتیبی سعی کنند که از منابع دیگر سود بگیرند.
چرا هر دو بازیکن و تماشاچیها بازی را میبازند؟ چون بازیکن اول، در اولین حرکت خود یک استراتژی مغلوب را انتخاب کرده بود. یعنی استراتژیای که در آن بازی طرف دیگر میتواند باعث مغلوب شدن خود او شود.
بازیهای مشارکتی و غیرمشارکتی
در نظریه بازیها هر بازی میتواند مشارکتی Cooperative یا غیر مشارکتی Non-Cooperative باشد.
در مثال دو برادر مغازهدار، دو نفر از تصمیم بعدی هم بیخبر بودند و در مورد مشکل پیشآمده، هیچ حرفی نمیزدند. هر بازیکن مجبور بود تا روز بعد منتظر بماند تا حرکت طرف مقابل را مشاهده کند. این یک بازیِ غیرمشارکتی است.
در بازی مشارکتی، دو نفر میتوانند با هم صحبت کنند، یا یک نهاد ناظر (مثل قانون) بر رفتار دو طرف نظارت دارد.
برای مثال اگر شما بخواهید از یک فروشنده ناشناس کالایی را به صورت اینترنتی بخرید، و هیچ سازمانی وجود نداشته باشد که بر صحت انجام معامله نظارت کند، یک بازی غیرمشارکتی شکل میگیرد. ممکن است فروشنده کالا را برای شما ارسال نکند، یا شما در پرداخت وجه تخلفی داشته باشید.
نظریه بازیها در بورس
در بورس ما طرف مقابل را نمیبینیم. نمیدانیم او از فروش سهم چه هدفی دارد. ما تلاش میکنیم که بازیای را پیش بگیریم که در انتها برنده بازی باشیم. طرف مقابل هم همین هدف را دنبال میکند.
در این مرحله است که ما وارد یک بازی میشویم. البته این بازی، غیرمشارکتی نیست. چون سازمان بورس ناظر اعمال ما است و قواعد بازی را به دقت برایمان تعریف میکند.
سیو سود و نظریه بازیها
در بورس بازیهای متعددی وجود دارد. سیو سود یکی از بازیهای مرسوم، در بازار سرمایه است.
فرض کنید سهمی را خریدهاید هزار تومان و حالا شده 2 هزار تومان. میتوانید به راحتی سهم را بفروشید و 100% سود کنید، که فوقالعاده است.
اما میبینید بازیکنان دیگر، در حال خرید سهم هستند و صف خرید سنگینی تشکیل شده. اگر این صحنه را ندیده بودید و میخواستید با ملاک شخصی تصمیم بگیرید، به سادگی سهم را میفروختید و از بازی خارج میشدید.
اما حالا تصمیم شما تغییر کرده و دارید به حداکثر کردن سود فکر میکنید. برای همین (برخلاف میل شخصی) سهم را نگه میدارید. تصور کنید که با تکتک خریداران این سهم مصاحبه میکنیم. بیشتر آنها معتقدند که سهم دیگر ارزنده نیست، بازار حباب دارد و منطق حکم میکند که سهمهای خود را بفروشید و از بازار خارج شوید. اما آنها همچنان خریدار سهم هستند. چرا؟ چون بقیه هم دارند میخرند.
حالا همه خریداران، میخواهند زرنگترین آدم باشند و زودتر از بقیه و پیش از آن که سهم منفی شود، دارایی خود را بفروشند. اولین منفی ثبت میشود. تمام بازیکنان در صف فروش گیر میافتند. چرا همه فروشنده هستند؟ چون بقیه دارند میفروشند!
نظریه بازیها، دانشی برای همه
در هر معامله یا رخدادی که فرد برای اتخاذ تصمیم تلاش میکند که تصمیمهای دیگران را حدس بزند، نظریه بازیها نقشی تعیینکننده دارد.
در حالت ایدهآل، شما برای سهم ارزش ذاتی در نظر میگیرید، سهم را میخرید، وقتی به قیمت مورد نظر شما رسید آن را میفروشید و به سراغ سهم دیگری میروید. مستقل از این که بازیکن دیگر دارد چه کار میکند.
انتخاب استراتژی به روحیه شما بستگی دارد. تنها چیزی که در مورد آن مطمئن هستیم، این است که هرگز یک استراتژی مغلوب را انتخاب نکنید!
میتوانید ویدیوهای بیشتری از تالاربورس را در آپارات (شبکه اشتراک ویدیو) و همچنین کانال یوتیوب تالاربورس مشاهده بفرمایید.
خیلی مفید بود ممنون
سپاس از حسن نظر شما
خیلی برام جالب بود ممنون
واقعا خیلی جالب بود
من قبلا درباره نظریه بازی ها مطالعه کرده بودم
اما شما واقعا خلاصه و مفید توضیح دادید و روان تر متوجه شدم
سلام عالی بود موفق و سلامت باشید