گریگوری منکیو در فصل اول کتاب کلیات علم اقتصاد به تشریح اصول اقتصاد میپردازد. اصولی که تقریبا تمام بدنه این علم را میسازد. طبیعی است که این ده اصل، مقدمهای بر این علم هستند و نمیشود با خواندن یک مقاله اقتصاددان شد.
با این وجود به عنوان فردی که در بازار سرمایه فعالیت دارد، خوب است که درکی کلی از اصول اقتصاد داشته باشیم.
خواننده علاقهمند میتواند به کتاب مراجعه کند و دانش اقتصادی خود را گسترش دهد.
اصول اقتصاد (اول): همیشه بدهبستانی وجود دارد
برای به دست آوردن یک چیز، باید از هزاران چیز دیگر چشمپوشی کنیم. این اولین درس اقتصاد است.
وقتی یک سهم میخرید، یعنی دارید صدها سهم دیگر را نمیخرید. و همین که پول خود را در بازار سرمایه میگذارید، یعنی طلا، ماشین، خانه و هزاران چیز دیگر را نخریدهاید.
هر هزار تومان که برای خرید یک کالا هزینه شود، برای خرید بینهایت کالای دیگر، هزار تومان کمتر خواهید داشت.
یکی از بدهبستانهای کلاسیک این است که اگر به دنبال رفاه بیشتر باشید، مقداری از امنیت خود را از دست میدهید. مثلا اگر بخواهید این ماه خیلی خوش بگذرانید، یعنی این ماه کمتر پسانداز میکنید. این مبادله به مبادله «کره-اسلحه» معروف است.
“اگر بخواهید این ماه خیلی خوش بگذرانید، یعنی این ماه کمتر پسانداز میکنید. این مبادله به مبادله «کره-اسلحه» معروف است.”
اگر بخواهیم درآمد یک کشور را بالا ببریم، به محیطزیست آسیب وارد میشود. محافظت از محیطزیست با کاهش درآمد سرانه همراه است.
مبارزه با تورم، بیکاری ایجاد میکند و برای ایجاد شغل باید قدری تورم را پذیرفت (منحنی فیلیپس).
عدالت اقتصادی از آزادی اقتصادی کم میکند و در آزادی کامل، قدری بیعدالتی وجود دارد.
در کل باید بدانید که بدهبستان همیشه و همهجا حضور دارد. اگر تصمیم بگیرید در دانشگاه اقتصاد بخوانید، یعنی تصمیم گرفتهاید که مهندسی، پزشکی، هنر، تاریخ، و هزاران رشته دیگر را کنار بگذارید.
اصول اقتصاد (دوم): هزینه بهدست آوردن یک چیز، یعنی ارزش از دست دادن چیزهای دیگر
دومین اصل از اصول اقتصاد، اصل هزینه فرصت نام دارد.
هزینه رفتن به دانشگاه چقدر است؟ شاید به شهریه، پول کتاب، کرایه رفتوبرگشت و مواردی از این دست فکر کنید. اما اینها تمام هزینه تحصیل در دانشگاه نیستند.
هزینه اصلی رفتن به دانشگاه، درآمدی است که میتوانید داشته باشید، اما از آن چشمپوشی میکنید.
برای مثال فرض کنید به یک جوان 18 ساله که شغلی ندارد، پیشنهاد کنید که برای تحصیل به یک دانشگاه خارجی برود. او سریعا پیشنهاد شما را قبول میکند.
اما پذیرفتن این پیشنهاد برای کسی که شغل بسیار خوبی دارد و ماهانه نزدیک به 30 میلیون تومان درآمد کسب میکند، خیلی دشوار است. چرا؟ چون برای او هزینه اصلی دانشگاه، از دست دادن ماهی 30 میلیون تومان درآمد خواهد بود.
فراموش نکنید که هزینه فرصت، یک هزینه واقعی است. یعنی فرقی نمیکند که فرد ماهی 30 میلیون دریافت کند و آن را برای دانشگاه بپردازد، یا با رفتن به دانشگاه از این درآمد محروم شود.
اصول اقتصاد (سوم): انسان عاقل به سود نهایی فکر میکند
شاید این جالبترین موضوع در اقتصاد باشد. گفتیم که رفتن به دانشگاه هزینه فرصت دارد. اما آیا با این استدلال هرگز نباید به دانشگاه رفت؟ واقعیت این است که ما از درآمدی کم صرفنظر میکنیم و به دانشگاه میرویم، به این امید که بعدها درآمد بیشتری نصیبمان شود.
درست است که تحصیل، ما را از درآمد محروم میکند؛ اما این کار را میکنیم به امید این که در نهایت سود بیشتری کسب کنیم.
یک مثال جالب برای سود نهایی وجود دارد. فرض کنید یک اتوبوس VIP دارید. این اتوبوس پنج صندلی خالی دارد. کرایه هر مسافر 100 هزار تومان است. سه مسافر در ترمینال منتظر آمدن اتوبوس معمولی با کرایه 50 هزار تومان هستند. شما میدانید که سه مسافر بیشتر یا کمتر، تاثیری بر مصرف سوخت اتوبوس نمیگذارد. تنها باید نفری 30 هزار تومان برای پذیرایی از این مسافرها خرج کنید. چه کار میکنید؟ آیا میگذارید پنج صندلی خالی بماند؟ یا سه مسافر را سوار میکنید؟
ماجرا این نیست که سه بلیت 100 تومانی را 50 تومان فروخته و ضرر کردهاید. قضیه به این شکل است که برای این سه نفر، 90 تومان خرج پذیرایی کرده و از آنها 150 تومان پول گرفتهاید. سود نهایی شما 60 هزار تومان بیشتر شده است.
یک سهم دارید که میدانید هنوز جای 50 درصد رشد دارد، اکر میدانید سهم دیگری میتواند 2 برابر این مقدار سود بدهد، معقول است که سهم خود را بفروشید، از 50 درصد سود بگذرید، و به سود 100 درصدی برسید.
همچنین مهم است که بدانید، که یک روز منفی یا مثبت نیست که سود و زیان شما را میسازد. مهم این است که در پایان، سود خوبی کرده باشید.
اصول اقتصاد (چهارم): مردم به انگیزههای خود پاسخ میدهند
این اصل، یکی از اولین اصول اقتصاد بود که مطرح شد. اگر به مردم توضیح دهید که استفاده از خودروی شخصی باعث آلوده شدن هوا میشود، حتی اگر قانع شوند، باز هم بهسرعت سراغ اتوبوس و مترو نمیروند. اما اگر مالیات استفاده از خودروی شخصی زیاد شود، به سرعت شاهد تغییر در رفتار عمومی خواهیم بود.
با این وجود همیشه نتیجهگیری به این سادگی نیست. آیا اجباری شدن کمربند ایمنی از میزان تصادفات کم خواهد کرد؟ در اولین نگاه به نظر میرسد که باید این طور باشد. اما بررسیها نشان میدهد که وقتی مردم احساس ایمنی بیشتر کنند، سریعتر و بیدقتتر رانندگی میکنند. در نتیجه آمار تصادفها بالا خواهد رفت!
شاید بگویید عیبی ندارد، چون در مجموع افراد کمتری آسیب میبینند. اما اینطور نیست. رانندههایی که احساس امنیت دارند، در مواجه به موتورسواران و عابران پیاده نیز بیدقتتر خواهند بود.
در واقع وقتی مردم آهستهتر رانندگی میکنند، که هزینه آن بیشتر از منافعش باشد. مثلا بر روی یک جاده یخزده، سرعت پایین آمده و دقت افزایش پیدا میکند. در حالی که اجباری کردن کمربند ایمنی این پیام را میدهد که هزینه بیدقتی آنقدرها هم بالا نیست.
همینجا یک نکته جالب وجود دارد. اصول اقتصاد تنها در مورد پول و بازار نیست. بلکه رفتار آدمها در هنگام رانندگی نیز در دامنه مطالعه این علم قرار میگیرد.
اصول اقتصاد (پنجم): تجارت وضع همه را بهتر میکند
در یک شهر کوچک سه خانواده زندگی میکنند. یکی از آنها کشاورز است. دیگری در نجاری مهارت دارد. دیگری نوازندهای چیره دست است.
این سه خانواده، خودشان غذا درست میکنند، خودشان میز و صندلی میسازند و خودشان مهمانیهای خانوادگی را گرم میکنند.
یک روز نجار برای عروسی دخترش از نوازنده میخواهد که مجلس را گرم کند. همچنین به کشاورز سفارش غذا میدهد. کشاورز که وضعش کمی بهتر شده، به نجار سفارش یک ساز میدهد و در کلاس نوازنده ثبتنام میکند. نوازنده با پول حاصل، یک موتور میخرد که به شهر برود و آنجا موسیقی درس بدهد. چون وضعش خیلی خوب میشود، به نجار سفارش میدهد که درها و پنجرههای خانه را عوض کند. نجار حالا غذای بهتری میخرد...
یک روز نوازنده تصمیم میگیرد که یک گاری چوبی بخرد و آن را به موتورش ببندد. کشاورز هم میپذیرد نصف پول گاری را بدهد، و هر هفته محصولاتش را به شهر بفرستد. اما نجار با این موضوع مخالف است. به باور او باید گاری را خودش تولید کند و پول در شهر باقی بماند.
اما گاریای که او میسازد خیلی خوب نیست. مدام خراب میشود و کار نوازنده لنگ میماند. محصولات کشاورز خراب میشود. به دلیل کاهش درآمد این دو فرد، خود نجار هم سفارش کمتری از آنها میگیرد. درست است که او پول ساخت گاری را میگیرد. اما این پول، وضع خودش و دیگران را بدتر میکند.
تجارت، چه واردات و چه صادرات، وضع همه را بهتر میکند.
اگر تمام جامعه بخواهد پول کمتری پسانداز کند، تقاضا برای کالاها کم خواهد شد، مشاغل از بین خواهد رفت و در نهایت جامعه پول کمتری برای پسانداز خواهد داشت. (پارادوکس خست)
اصول اقتصاد (ششم): بازار فعالیتهای اقتصادی را به بهترین شکل ساماندهی میکند
اصول اقتصاد در مکاتب مختلف، یکسان نیست. وقتی میگوییم بازار آزاد، یکی از اصول اقتصاد است، قطعا داریم خودمان را از گروههایی مثل کمونیستها جدا میکنیم.
فرض کنید قیمت گوشت در کشور بالا برود. این موضوع انگیزه تولیدکنندگان را برای تولید بیشتر گوشت افزایش میدهد. وقتی گوشت تولیدشده به بازار میآید، قیمت گوشت پایین میآید. از طرفی افزایش قیمت، به کاهش مصرف نیز منجر میشود. همین موضوع هم قیمت گوشت را کاهش میدهد.
اما فرض کنید گوشت گران شود و دولت بخواهد جلوی افزایش قیمت را بگیرد. تولیدکننده انگیزهای برای افزایش تولید نخواهد داشت. حتی به دلیل گران شدن کالاهای دیگر، انگیزه کمتری برای تولید پیدا میکند. فاصله قیمت تعادلی گوشت در بازار، و قیمت دستوری، رفتهرفته بالا میرود. دولت مجبور میشود افزایش نرخ بدهد. اما نرخ جدید، هنوز هم پایین است... رفتهرفته کشور دچار قحطی گوشت خواهد شد.
این قاعده برای هر چیز دیگری نیز صادق است. نرخ بهره وام، یک قیمت است و باید در بازار آزاد تعیین شود. فرض کنید مردم با انگیزه تولید، سرمایه بیشتری نیاز داشته باشند. نرخ بهره بالا میرود. مردم خانه و ماشین خود را میفروشند تا به بانک بیاورند. سرمایههای فراوانی برای وام دادن فراهم میشود. از سوی دیگر فراوانی عرضه سرمایه، نرخ بهره را هم کاهش خواهد داد. اما دخالت دولت در نرخ بهره، هم به تولید آسیب میزند، هم به صنعت بانک، هم به کسانی که به سرمایه نیاز دارند، هم به خانواری که به سرمایهگذاری علاقمند هستند.
آدام اسمیت به این سازوکار به خودبهخود فعالیتها را ساماندهی میکند، دست نامرئی میگوید.
گذاشتن قواعدی مثل دامنه نوسان، حجم مبنا یا سقف و کف تعداد خرید، با اصل بازار آزاد در تضاد است.
اصول اقتصاد (هفتم): دخالت دولت نباید به صفر برسد
درست است که بازار آزاد میتواند فعالیتهای اقتصادی را ساماندهی کند، اما دولت هم میتواند در مواردی به کمک بازار آزاد بیاید.
برای مثال بازار آزاد نمیتواند در عدالت، موفق عمل کند. یا نمیشود پذیرفت که هر کس، با مقداری سرمایه، آزادانه پلیس یا دادگاه تاسیس کند.
همچنین، بازار آزاد در محافظت از محیطزیست چندان موفق نیست. چرا که حفاظت از محیطزیست باعث کاهش درآمد خواهد شد و کمتر بنگاه اقتصادیای داوطلبانه برای کاهش درآمد خود و دیگران تلاش میکند.
اصل هشتم: سطح زندگی به میزان تولید داخلی یک کشور بستگی دارد
فرض کنید یک راهی وجود داشته باشد که درآمد شما ده برابر شود، اما اگر این کار را بکنید، درآمد همه مردم کشور نصف خواهد شد. راه دیگری وجود دارد که درآمد شما را نصف، اما درآمد همه مردم را ده برابر میکند. کدام گزینه را انتخاب میکنید؟ بیشتر مردم راه اول را پیش خواهند گرفت.
اما بگذارید مسئله را به شکل دیگری بیان کنیم. ترجیح میهید که با 10 هزار دلار برای همیشه به آلمان بروید، یا با 1 میلیون دلار به سومالی؟ حالا گزینه آلمان جذابتر به نظر میرسد.
چرا پول کمتر را در آلمان، ترجیح میدهیم به پول بیشتر در سومالی؟ چون باور داریم که سطح زندگی ما، بیشتر از آن که به پولی بستگی داشته باشد که در جیب خود داریم، تابع وضعیت زندگی همسایهها و همشهریهای ما است.
اگر دیگران پول بیشتری داشته باشند، ما هم بهتر و راحتتر میتوانیم کار پیدا کنیم و درآمد خود را بالا ببریم. مهمتر اینکه، با پول حاصل از کار راحتتر میتوانیم کالاهایی بهتر و باکیفیتتر خریداری کنیم.
راه بهبود وضعیت زندگی در یک جامعه، افزایش میزان تولید است و بس.
اصول اقتصاد (نهم): چاپ پول تورمزا است
برای این که بدانیم چرا تورم به وجود میآید، باید موارد متعددی را بررسی کنیم. اما مهم است دولتها بدانند که نمیشود هزینههای کشور (مثل حقوق کارمندان دولت) را با چاپ پول پرداخت کرد.
پول باید با میزان تولید در تناسب باشد. یعنی باید یک کالا یا خدمات تولید شود، و پول به تناسب با افزایش تولید، بسط داده شود.
“پول باید با میزان تولید در تناسب باشد. یعنی باید یک کالا یا خدمات تولید شود، و پول به تناسب با افزایش تولید، بسط داده شود.”
یکی از مهمترین اهداف اقتصادی دولتها این است که تورم را کنترل کنند. تورم منفی و صفر مطلوب نیست. (چرایی این ماجرا بماند برای بعد) معمولا عددی بین 2 تا 4 ایدهآل است.
بهترین راه برای کنترل تورم این است که دولتها با آموزش، ارتقای مهارت، واردات دانش و ماشینآلات مدرن، فراهم آوردن زیرساختهای تجارت بینالملل و حذف بروکراسیهای دستوپاگیر، کمک کند که تولید افزایش پیدا کند، به دنبال آن بسط پول، ایجاد تورم نکند.
اصول اقتصاد (دهم): مبادله بین تورم و کاهش نرخ بیکاری موقتی است
فرض کنید دولت بخواهد برای کنترل تورم، پول کمتری چاپ کند. طبیعی است که این ماجرا باعث کمیاب شدن نسبی پول و کاهش میزان خرج کردن مردم شود. خرج کردن کمتر، یعنی تولید کالا و خدمات با نرخ کمتر. همین موضوع باعث ایجاد بیکاری خواهد شد.
اما آیا تقاضای کمتر باعث میشود که قیمتها پایین بیاید؟ این اتفاق به سرعت رخ نمیدهد. رستورانها سریعا منوهای جدید چاپ نمیکنند و فروشندگان در اولین فرصت قیمتها را کاهش نخواهند داد. به این اثر، چسبندگی قیمتها میگویند.
اما این بیکاری موقتی است. وقتی تورم کاهش پیدا کند، مردم کمکم میزان پسانداز خود را کاهش میدهند و با خیال راحتتری پول خرج میکنند. در بلندمدت نه تنها بیکاری مدام افزایش پیدا نمیکند، بلکه حتی مشاغل بیشتری نیز ایجاد خواهد شد.
زیبایی اصول اقتصاد در همین است. میگوییم بازار آزاد مهم است اما منکر نقش دولت نمیشویم. میگوییم کنترل تورم بیکاری ایجاد میکند، اما تمام روزنههای امید را نیز نمیبندیم. همین موضوع علم اقتصاد را به یکی از زیباترین علوم برای مطالعه تبدیل میکند.
میتوانید ویدیوهای بیشتری از تالاربورس را در آپارات (شبکه اشتراک ویدیو) و همچنین کانال یوتیوب تالاربورس مشاهده کنید.
لطفا درباره ارز های دیجیتالی و سرمایه گزاری خارجی هم راهنمایی کنید،تشکر
خیلی عالی بود
خیلی مفید بود