"میلی" یکی از دوستان من است. او همیشه دوست داشت میلیاردر شود. برای رسیدن به هدفش شغلهای زیادی داشته و کارهای هیجانانگیزی هم انجام داده است. در این مقاله قرار است برای اولینبار راز پولدار شدن "میلی" را منتشر کنیم.
راز پولدار شدن میلی چیست؟ چگونه میتوانیم یک میلیاردر باشیم و چه راههای عملی برای این کار وجود دارد. اگر شما هم علاقهمندید تا این رموز را کشف کنید، تا آخر این مقاله را مطالعه کنید تا از تجربیات میلی استفاده کنید.
پرورش یک ایده
بیشتر افراد با شنیدن کلمه ثروت ذوقزده میشوند. میلی نیز از این قاعده مستثنی نبود. او همیشه با خود فکر میکرد که چرا وارن بافت، ایلان ماسک، جف بزوس و بیل گیتس و... همگی از بزرگترین ثروتمندان دنیا هستند. بهراستی چه عاملی باعث میشود که این افراد نسبت به بقیه آنقدر پولدار باشند؟ چرا من بین آنها نیستم؟ آیا این امکان وجود دارد که آنها از مغز دوم بهره ببرند یا این که قدرتی درونشان باشد که آنها را به یک ابر انسان تبدیل کند. اگر این نظریه غلط باشد و آنها انسان هستند، پس چه تفاوتهایی میان "میلی" و آنها وجود داشت. اولین نکتهای که به ذهن انسان خطور میکند این است که احتمالا این افراد از ضریب هوشی بالاتری برخوردار باشند. طی تحقیقاتی که میلی در اینباره کرد، به نتایج قابل ملاحظهای دست یافت.
آیا برای پولدار شدن باید ضریب هوشی بالا داشت؟
جالب است بدانید که این درست است که همه انسانهای دنیا از ضریب هوشی بالا بهره نمیبرند. اما این نظریه هم درست نیست که افراد باهوش لزوما افراد پولداری هستند. درواقع خیلی از پولدارهای جهان افراد باهوش و با ضریب هوشی بالا نبودند و نیستند. از طرفی دیگر تاریخ هم ثابت کرده است که افراد با ضریب هوشی بالاتر لزوما افراد پولداری نبودهاند.
جی زاگورسکی (Jay Zagorsky) از دانشمندان و محققان دانشگاه اوهایو است. که در همین زمینه تحقیقات بزرگی انجام داده است. افراد شرکت کننده در این تحقیق حدود 7403 نفر بودند و اطلاعات مالی و اقتصادی آنان از سال 2004 گرفته شد.
طبق نتایج این تحقیقات مشخص شد که زمانی که افراد دچار مشکل کلی میشوند، عملکرد آنها با ضریب هوشی بالا و متوسط، با هم برابر هستند.
سادهترین راه برای ثروتمند شدن چیست؟
میلی با بررسی زندگینامه بسیاری از ثروتمندان جهان دستیافت که یک عامل مشترک بین تمام این افراد مشهور وجود دارد و آن داشتن پشتکار است. اکثر ثروتمندان سختیهای زیادی را برای پولدار شدن طی کردهاند، اما آیا واقعا هیچ راه سادهای برای پولدار شدن وجود ندارد؟
طبق نظریه میلی اگر تنها هدفتان پولدار شدن است، راههای ساده زیادی برای ثروتمند شدن وجود دارد:
- برنده شدن در یک لاتاری بزرگ.
- ازدواج کردن با فردی ثروتمند.
- به ارث بردن سرمایه زیاد.
- به دوستانتان بگویید که کل لواسان و فشم را به نامتان بزنند.
- گرفتن ارز و سکه به نرخ دولتی و فروش در بازار آزاد.
- گرفتن وامهای کلان از بانک و پس ندادن آنها.
کسب مال و ثروت از طریق روشهای فوق پیشنیاز مدرک تحصیلی یا داشتن تخصص و ضریب هوشی بالا نمیخواهد. اما پیشنیازهایی را نیاز دارد که در اختیار میلی نبود.
یکیدیگر از روشهای کسب ثروت، پسانداز و سرمایهگذاری در بازارهای مالی است. بسیاری از ثروتمندان دنیا سرمایهگذاران موفقی هستند. میلی نیز در این رابطه کلی تحقیق کرد و به همین منظور وارد بازارهای مالی شد. در بورس سودهای خوبی میکرد و هر سهمی که میخرید سود میداد. کم کم داشت به رویاهایش میرسید. اما پس از مدتی، بازار تغییر جهت داد و همه چیز تغییر کرد. بهطوری که تمام سودها تبدیل به ضرر شد. اینجا بود که میلی یک تلنگر خورد که یک درب همیشه بر یک پاشنه نمیچرخد. اما میلی چرا ضرر کرد؟ آیا بازار بورس و کلا بازارهای مالی همیشه به همین شکل عمل میکنند؟
ویژگی سرمایهگذاران شاخص
اگر قرار باشد که فقط در بازار صعودی سود کنیم که همه بلد هستند و میتوانند بدون هیچ دانش خاصی سود کنند. هر سهمی را که انتخاب میکنید، کافی است بخرید تا از فردایش سود کنید. اما چه میشود که شخصی در امر سرمایهگذاری و بازارهای مالی از دیگران متمایز میشود. آیا آنها از رانت استفاده میکنند و خبرها را زودتر از دیگران دارند؟
با کمی تحقیق و کسب تجربه شما هم مثل میلی درمییابید که آنها گزینهای دارند که دیگران معمولا آن را در بازارهای مالی رعایت نمیکنند. چیزی که سرمایهگذاران شاخص را از بقیه عموم معاملهگران متمایز میسازد، داشتن استراتژی خوب و مدیریت سرمایه عالی است. میلی فهمید که علت ضرر کردنش در بورس چه بود؛ درحالی که تنها یک قدم با آرزوهایش فاصله داشت.
بعد از شکست میلی در بازارهای مالی چندسالی او را ندیده بودم. یک روز که در خیابان قدم میزدم، میلی را با ظاهری آراسته و پشت یک خودروی گران قیمت دیدم. رفتم جلوتر تا مطمئن شوم که خودش است یا خیر؛ که او با سلامی گرم به سمت من آمد. او به من گفت که بالاخره به آرزوی خود رسیده است و اکنون یک میلیاردر است. از او خواستم که راز ثروتمند شدن خود را به من هم بگوید.
میلی به من گفت: "پول درآوردن و ثروتمندشدن در بازارهای مالی آنطور که من فکر میکردم نبود. این تجارت تنها بخشی از زندگی ما را میکشد؛ اما من این موضوع را درک نمیکردم. در چند سال گذشته حس میکردم چیزی این وسط درست نیست. دلایل شکست هایم را بررسی کردم و به نکات خیلی جالبی برخوردم. مهمترین عامل در عدم موفقیت من نداشتن استراتژی مناسب و مدیریت سرمایه بود."
داشتن مدیریت سرمایه درست و متناسب با استراتژی معاملاتی باهم 80% درصد موفقیت شما را در بازارهای مالی تضمین میکنند. اما اکثر مردم بهجای این که دنبال این موارد باشند، دنبال خرید و فروش سیگنال و کپی تحلیلهای دیگران به همدیگر هستند.
اهمیت داشتن استراتژی معاملاتی
سرمایهگذاران و معاملهگران موفق همیشه به استراتژی خود پایبند هستند. بهعنوان مثال وارن بافت هیچگاه طلا نمیخرد. زیرا استراتژی سرمایهگذاری وارن بافت برپایه داراییهایی است که مولد باشند و طلا هیچگاه به خودی خود مولد سرمایه نیست و تنها ارزشش در بازار تغییر میکند. مهم نیست که طلا سود بدهد و یا ندهد؛ زیرا وارن بافت طلا نمیخرد. این یعنی داشتن یک استراتژی معاملاتی.
چارلی گلر (Charlie Geller) و جیمی شیپل (Jamie Shipl) دو دوست بودند که در بورس اوراق بهادار آمریکا فعالیت میکردند. آنها استراتژی جالبی داشتند. چارلی در توضیح استراتژی معاملاتی خود میگوید: "مردم از فکر کردن درباره اتفاقات بد متنفر هستند، بنابراین همیشه احتمالات را دستکم میگیرند."
استراتژی آنها ساده و زیرکانه بود. آنها پس از شناسایی حباب قیمتی با درصد پول کمی، معکوس معاملات بزرگ وارد شرطبندی میشوند. در اینصورت اگر حدسشان اشتباه هم باشد پول کمی را از دست میدهند، اما درصورت درست بودن محاسباتشان، سود هنگفتی بهدست میآوردند.
درست مثل این که با کسی شرط ببندید فردا دنیا نابود میشود، با این تفاوت که هیچ چیز شانسی نیست و پشت این شرطبندی دلایل معقول و محاسباتی وجود داشته باشد. در اینصورت مردم حاضرند ریسکهای بیشتری برای این شرطبندی با شما انجام دهند. به این ترتیب اگر حق با شما باشد میتوانید سود بزرگی بهدست آورید؛ اما اگر غلط باشد پول زیادی را از دست نخواهید داد. بهعبارت دیگر میتوان گفت که چارلی و جیمی ریسک به ریوارد معقولی برای ورود به یک معامله داشتند که شرط اول ورود به معاملاتشان بود. این دو نفر با پایبند بودن به همین استراتژی در بحران 2008 آمریکا سود هنگفتی بهدست آوردند.
هرشخصی در دنیا عمیقا و از اعماق قلبش فکر میکند که روزی دنیا به پایان میرسد، اما احتمال وقوع آن را در همین لحظه صفر میداند.
تاثیر داشتن استراتژی معاملاتی
داشتن استراتژی معاملاتی برای افراد معاملهگر و فعال در بازارهای مالی یک امر مهم محسوب میشود که کمتر کسی به آن توجه میکند. استراتژی معاملاتی روی نحوه عملکرد فرد در معاملاتش تاثیر مستقیم دارد و باعث میشود که معاملهگر ویژگیهای بد خود در معاملات را کنار بگذارد.
صبور بودن
یکی از عواملی مثبتی که با داشتن استراتژی بهدست میآورید، صبور بودن است. میلی قبل از رسیدن به موفقیت در بازارهای مالی هرگاه سهمی را میفروخت، همان لحظه پول حاصل از فروش سهمش را به سهمی دیگر تبدیل میکرد. انگار که تکه ذغالی را در دستانش داشت که باید آن را به جای دیگری پرت میکرد. تحقیقات نشان میدهد که اگر در طول عمر بورسی خود خیلی از معاملات را انجام ندهیم، در پایان کار میتوانیم سود بیشتری کنیم.
گاهی نشستن و نگاه کردن و وارد معاملهای نشدن، خودش بیشترین سود را در بازار دارد.
کشتن طمع در خود
طمع داشتن در بازارهای مالی امر غیر طبیعی نیست. همه دوست دارند که سود بیشتری کنند. اکثر ما با خود این فکر را کردهایم که اگر فلان سهم سود دارد، پس چرا کل زندگیم را روی آن نگذارم که سود بیشتری کنم. حسی که باعث بهوجود آمدن چنین افکاری در ذهن سرمایهگذار میشود، از همان طمع سرچشمه میگیرد. ما باید با داشتن استراتژی معاملاتی و پایبند بودن به آن باید بتوانیم حس طمع را در خودمان بکشیم.
از برد و باختها خوشحال و یا غمگین نشو
میلی گفت که قبلا در معاملات خود احساسی عمل میکرد. همین عامل ضرر بزرگی به او زد. تجربه نشان میدهد وقتی که بهصورت احساسی وارد معاملهای شویم، درواقع زمینه را برای یک ضرر بزرگ مهیا کردهایم. میلی وقتی که در هر خرید سود میکرد، به خودش غره میشد. حاشیه سود ایجاد شده باعث میشد تا در معاملات بعدی، ریسک بیشتری بکند. او فکر میکرد دیگر هیچ عاملی وجود ندارد که درنظر نگرفته باشد و این یک اشتباه است.
در زمان شکست و ضرر در معاملات هم این عامل صادق است؛ زیرا ضرر در بازار مالی یک امر بدیهی محسوب میشود. کسی وجود ندارد که بگوید هیچوقت ضرر نکرده باشد. پس همانطور که نباید از موفقیتها به خود غره شویم، نباید از شکستها هم ناامید شویم. درواقع این ما هستیم که باید در معاملات، احساساتمان را کنترل کنیم.
اهمیت مدیریت سرمایه
مدیریت سرمایه یکی دیگر از عواملی بود که میلی به هیچوجه آن را نداشت و رعایت نمیکرد. مدیریت سرمایه خوب میتواند شما را در بازارهای مالی به اوج برساند یا شما را از بزرگترین بحرانها حفظ کند. چیزی که عموم مردم در بازارهای مالی کمتر به آن توجه میکنند، همین موضوع است؛ زیرا مردم همیشه سود بیشتر میخواهند.
در سال 2008 و قبل از شروع بحران مالی در آمریکا، صندوق سرمایهگذاری بود که مدیریت سرمایه جالبی داشت. این موسسه همیشه در معاملات خود 10% درصد سود و یا ضرر میکرد. به این ترتیب اگر میخواست سود 100% درصدی از یک معامله کسب کند، آن را به 10 معامله 10% درصدی تقسیم میکرد و بعد از هربار خروج دوباره شرایط را برای ورود مجدد بررسی میکرد. اینکار باعث میشد که سودهای کمتری را نسبت به افراد دیگر با معاملات مشابه بهدست آورند. اما همین مدیریت سرمایه باعث شد تا در زمان بحران بزرگ اقتصادی 2008، تنها 10% درصد ضرر کنند و در بازار باقی بمانند.
آنچه که نمیدانید شما را به دردسر نمیاندازد، آنچه که از آن مطمئن هستید شما را به دردسر میاندازد.
میلی برای میلیاردر شدن یک استراتژی معمولی داشت که درصد معاملات برد به باخت آن 60% (برد) و 40% ضرر بود. یعنی از هر 10 معامله 4 معامله آن با ضرر بسته میشود و 6 معامله آن به سود میرسد. این استراتژی باعث سودآوری سالیانه 20% میشد. شاید فکر کنید که چنین استراتژی اصلا خوب نیست. اما میلی به من گفت همین استراتژی ساده و کم بازده درصورتیکه با یک مدیریت سرمایه عالی ترکیب شود، میتواند شما را میلیاردر کند.
فرض کنید با 1000 دلار سرمایه و حجم کم در بازار شروع به معامله میکنید. ریسک کار را بهقدری پایین آوردهاید که معاملاتتان کم ریسک محسوب میشوند و شما در انتهای سال تنها 20% درصد سود کسب میکنید. در اینصورت در مدت 4 سال سرمایه شما دوبرابر میشود. حال که سرمایه ما دوبرابر شده اگر حجم معاملات را به دوبرابر افزایش دهیم، بازهم ریسک هر معامله را ثابت نگه داشتهایم، اما با این تفاوت که مقدار سودمان در هر معامله دوبرابر شده است. بنابراین تا سال هشتم سرمایه شما 4 برابر میشود. اگر همین استراتژی را ادامه دهیم؛ در سال بیستم سرمایه شما 38 برابر شده است. در این نوع مدیریت سرمایه اگر مقدار سود سالانه را دربیاوریم میبینیم که در سال اول 200 دلار سود کردهایم؛ اما همین سود در سال بیستم به بیش از 6000 دلار افزایش یافته است.
بازی بازارهای سرمایه، بازی ماندن است نه بازی بردن.
چه چیزی می تواند ساده تر از این باشد؟ اما مشکل این جا است که چه کسی میخواھد سالها منتظر بماند تا میلیاردر شود؟ همه مردم بهدنبال یک شبه پولدار شدن هستند. برای همین مدیریت سرمایه نمیکنند و قواعد بازی را رعایت نمیکنند. پول قرضی و وام و سرمایهای که به آن نیاز دارند را وارد بازار میکنند؛ به امید کمی سود بیشتر. غافل از این که بازی بازارهای سرمایه، بازی ماندن است نه بازی بردن.
سخن آخر
وقتی در بازار منفی به کامنتهای خیلی از افراد در فضای مجازی نگاه میکنیم به وضوح میبینیم که در بازار افراد زیادی مانند میلی (قبل از رسیدن به موفقیت) وجود دارند. واقعیت این است که بازارهای مالی بسیار بیرحم هستند و کار کردن در آن مستلزم آموزش، مهارت و تجربه است که هیچکدام هم یک شبه بهدست نمیآید. برای همین میگویند که 90% افراد فعال در حوزه بازارهای مالی زیانده هستند و تنها درصد کمی در نهایت به موفقیت میرسند. ابتدا ما باید بازی ماندن را یاد بگیریم؛ بعد از آن سود خودش به سمت ما میآید. به یاد داشته باشیم که هیچ یک از میلیاردرهای بزرگی نظیر بیل گیتس، ایلان ماسک، جف بزوس و... یک شبه میلیاردر نشدند. حتی وارن بافت نیز بیشتر سرمایه عمرش را از طریق مدیریت سرمایه و در سن بالای 50 سالگی بهدست آورده است.
کمی به این موضوع فکر کنید، بهراستی هدف شما از حضور در بازارهای مالی چیست؟ شاید شما که امروز این مقاله را میخوانید، یکی از میلیاردرهای آینده باشید.
می توانید ویدیوهای بیشتری از تالار بورس را در شبکه اشتراک ویدیو آپارات و همچنین کانال یوتیوب تالار بورس دنبال کنید.
آقای بهایی پور واقعا دستتون درد نکنه جدا از آموزشها من فکر میکنم خود قسمت مقالات گنجینه ای هست که شاید کمتر داره بهش توجه میشه واقعا عمیق و با قلمی روان و شیوا و نگاه ها و تجربیات خوبی در اختیار عموم قرار میده واقعا خسته نباشید و ممنون
زنده باشید. این پیام شما باعث دلگرمی ماست. قطعا سعی بنده و همکارانم در مجموعه همین امر بوده و هست.
مطلب بسیار عالی بود و قابل تامل بله رمز ثروتمند شدن صبر و ماندگاری و کسب تجربه و تلاش می باشد.
بسیار عالی
شیوه نگارش این مقاله بسیار جالب بود. متشکرم از اطلاعات خوبی که منتشر میکنید.