وارن بافت

تاریخ بروز رسانی: 1400/03/11

چطور وارن بافت ثروتمندترین مرد جهان شد؟


کتاب‌ها، فیلم‌ها، مقاله‌ها و پادکست‌های زیادی در مورد وارن بافت وجود دارد. نویسنده معمولا مدعی می‌شود که راز بافت را درک کرده و می‌خواهد این اسرار ارزشمند را در اختیار ما بگذارد.


در این مقاله می خوانید

اما نویسنده معمولا چیزی از اسرار وارن بافت نمی‌داند. شاید چیزهایی شنیده یا نقل قول‌هایی را ذکر کند. با این وجود اگر راز او را فهمیده بود، الان یکی از ثروتمندترین آدم‌های جهان می‌شد. از این منظر نوشتن در مورد او یکی از سخت‌ترین کارهای دنیا است.

ما در اینجا می‌خواهیم نگاهی بیندازیم به زندگی و شخصیت وارن بافت و ببینیم که چطور او توانست به عظیم‌ترین ثروت خود ساخته جهان برسد. بدون این که مدعی باشیم خودمان به اسرار او پی برده‌ایم.

نبراسکا سال 1930

وارن ادوارد بافت  Warren Edward Buffett در سال 1930 در اوماها نبراسکا به دنیا آمد. برخلاف خودش، پدرش جمهوری‌خواه بود. وارن یک‌ساله بود که پدر شغلش را از دست داد و مسیر زندگیش عوض شد و فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد.

وارن، برای پدر احترام زیادی قائل بود و نام فرزند خود را هوراد گراهام گذاشت. هوارد هم برای پسرش نام هوارد وارن را انتخاب کرد تا به پدر و پدربزرگ ادای احترام کرده باشد.

وارن بافت می گوید آتش علاقه او به سرمایه‌گذاری در هفت سالگی و با کتاب هزار روش برای کسب هزار دلار آغاز شد. از آن تاریخ به بعد، کتاب خواندن بخش عمده زمان وارن را گرفت و تا همین امروز، روزی هشت ساعت را به خواندن کتاب اختصاص داد.

وارن جوان، متاثر از این کتاب شروع کرد به دست‌فروشی و کار خود را با فروختن کوکاکولا، آدمس و مجله آغاز کرد. این شغل تا دبیرستان ادامه پیدا کرد.

اولین سرمایه‌گذاری او در سال 1945 رخ داد. زمانی که او 25 دلار برای خرید یک دستگاه بازی پین‌بال هزینه کرد و آن را در یک آرایشگاه گذاشت. اما او درآمد حاصل از این شغل را خرج نکرد. پول‌هایش را جمع کرد و با این پول، دستگاه‌های بیشتری خرید. چندی نگذشت که او مالک چندین ماشین بازی در آرایشگاه‌های مختلف بود.

بافت بجای برداشتن سود حاصل از این فعالیت، کسب‌وکار خود را با سودی قابل توجه و به قیمت 1200 دلار به فروش رساند. همین فعالیت، فلسفه سرمایه‌گذاری او را شکل داد: سرمایه‌گذاری مجدد سود.

وقتی دبیرستان را تمام کرد، نزدیک به ده هزار دلار (100 هزار دلار به پول امروز) پس‌انداز داشت. پس‌اندازی که از سرمایه‌گذاریِ درآمد ماهانه 175 دلار، از پخش روزنامه‌های واشتنگن‌پست حاصل شده بود. روزنامه‌ای که بعدها بخش زیادی از سهام آن را خرید.

وارن بافت با مغز متفاوت

روزی 8 ساعت مطالعه، باعث شده است که بافت همیشه حرف‌هایی جذاب برای گفتن داشته باشد. او در یک کلاس به دانش‌جویان می‌گوید: (نقل به مضمون)

تصور کنید به شما بگویم که یک ماشین انتخاب کنید. هر مدلی و هر رنگی که دوست دارید. این ماشین فردا جلوی در خانه شما است. احتمالا خیلی از شماها به سرعت گران‌ترین ماشینی که می‌شناسید را انتخاب می‌کنید. اما چه می‌شود اگر یک شرط دیگر بگذارم: به شرطی ماشین را برای شما می‌خرم که تا آخر عمر مجبور باشید برای تمام کارهای خود فقط از همین ماشین استفاده کنید. حالا قضیه عوض می‌شود. به دنبال ماشینی کاربردی، قابل اعتماد و راحت می‌گردید که هزینه تعمیر زیادی نداشته باشد.

وارن بافت جوانی

وارن بافت به پیروزی خودش ایمان داشت.

از نگاه وارن بافت، مغز و ذهنیت ما همان ماشینی است که باید همیشه از آن استفاده کنیم. کسی که می‌خواهد «پولدار» شود، درست شبیه به کسی است که گران‌ترین ماشین جهان را می‌خواهد. بدون این که به تمام جاهایی که می‌خواهد به آن‌ها سفر کند فکر کرده باشد.

وارن خودش را آدم باهوشی نمی‌داند. او معتقد است برای ثروت و موفقیت شما به هوش نیاز ندارید. بلکه چیزی که می‌خواهید صبر است. آدم‌های زیادی سهمی را می‌خرند و با کمی سود از بازار خارج می‌شوند. آن‌ها تحمل ندارند که یک سهم را 10، 20 یا 30 سال نگه دارند.

اما بافت بارها گفته که او «سهم» نمی‌خرد. بلکه یک بیزینس، یک شرکت و یک کسب‌وکار جدید را می‌خرد تا از آن پول در بیاورد. او می‌توانست اولین هزار دلارش را با 100 درصد سود از بازار خارج کند و سیو سود داشته باشد. اما در آن صورت فقط 2 هزار دلار پول داشت، نه چند صد میلیارد دلار!

داستان اختراع شطرنج

وارن بافت به داستان بزرگمهر اشاره می‌کند، زمانی که شطرنج را اختراع کرده بود. پادشاه می‌خواست به او پاداش بدهد. بزرگمهر به عنوان پاداش از پادشاه خواست در خانه اول یک دانه گندم، در خانه دوم دو گندم، در خانه سوم هشت گندم و... بگذارد. پادشاه این پاداش فروتنانه را پذیرفت. او نمی‌دانست 2 به توان 64 چقدر بزرگ است:

1844674407 3709551616 عدد گندم یا 120 میلیون تن گندم که فقط در خانه 64م قرار می‌گیرد. نصف این مقدار در خانه 63م است و نصف آن در خانه 62و...

“وارن بافت معتقد است که صبر در سرمایه‌گذاری مهم‌تر است از هوش؛ و زمان مهم‌تر از سرمایه اولیه.”

از نظر بافت، بیشتر سرمایه‌گذاران بورس، با یک دانه گندم وارد و با دو، چهار یا هشت دانه خارج می‌شوند. کم‌تر کسی صبر می‌گند تا گندم‌هایش به چند صد میلیون تن برسد.

راه حل چیست؟ سرمایه گذاری مجدد سود سرمایه یا DRIP.

به همین دلیل وارن بافت معتقد است که صبر در سرمایه‌گذاری مهم‌تر است از هوش؛ و زمان مهم‌تر از سرمایه اولیه.

خداحافظ هاروارد، سلام بر کلمبیا

اگر به بیشتر آدم‌ها بگویید، چه ماشینی می‌خواهید؟ گران‌ترین ماشین دنیا را انتخاب می‌کنند. آن‌ها برای یادگیری علم مالی هم فکر می‌کنند HBS یا بیزینس اسکول هاروارد بهترین انتخاب است.

وارن جوان هم همین فکر را می‌کرد و برای هاروارد درخواست فرستاد. اما در مصاحبه هاروارد، در همان ده دقیقه اول او را رد کردند. چرا که از نظر آن‌ها وارن بافت آن‌قدرها باهوش نبود.

همین اتفاق به ظاهر بد، بهترین رخداد در زندگی بافت بود. او یک تبلیغ از دانشگاه کلمبیا دید و اسم بنجامین گراهام در میان مدرسان، نظر او را به خود جلب کرد. او پیشتر کتابی از گراهام خوانده بود. برای همین نامه‌ای نوشت در آن گفت که فکر می‌کردم شما مرده باشید. خدا رو شکر که زنده‌اید. خیلی دوست دارم که شاگرد شما باشم!

“چیزی که می‌پردازید قیمت است و چیزی که به دست می‌آورید، ارزش.”

با همین پیام غیرآکادمیک، وارن بافت وارد دانشگاه کلمبیا شد. بنجامین گراهام بیشترین تاثیر را بر ذهن وارن بافت گذاشت. به شکلی که او، گراهام را پدر معنوی خود می‌داند. به همین دلیل برای فرزند خود نام هوارد گراهام را انتخاب کرد.

بنجامین گراهام، نویسنده کتاب سرمایه‌گذار هوشمند و از پیشگامان علم تحلیل بنیادی، مفهوم سرمایه‌گذاری ارزشی را اختراع کرده بود. وارن بافت از او یاد گرفت که «چیزی که می‌پردازید قیمت است و چیزی که به دست می‌آورید، ارزش». او متوجه شد که سرمایه‌گذاران به قیمت توجه کافی دارند، اما تقریبا نسبت به ارزش بی‌تفاوت هستند.

قهرمان تحلیل بنیادی

بافت شروع کرد به خواندن صورت‌های مالی و توجه به نسبت‌های بنیادی، به خصوص جریان آزاد نقدی. او نمی‌خواست سهمی را بخرد، قیمتش کمی بالاتر برود و با فروش آن، اندکی سود به دست بیاورد. بلکه می‌خواست جریان درآمدی ایجاد کند که با این درآمد، سهم‌های بیشتری بخرد و به جادوی بزرگمهر دست یابد.

او نمی‌خواست به سفته‌بازی و نوسان‌گیری بپردازد. بلکه می‌خواست طبق تعریف بنجامین گراهام، سرمایه‌گذرای هوشمند باشد. به همین دلیل وارن بافت، کتاب گراهام را انجیل سرمایه‌گذاری می‌داند.

امروز که سهم را می‌خرید، خیلی وسوسه‌کننده است که فردا، هفته بعد و ماه بعد، پشت سر هم مثبت بخورید. اما اگر در مورد 20 سال بعد این صنعت از شما سوال شود، شاید نظری نداشته باشید. در این صورت شما باهوش هستید و صبور نه. درست برعکس فرمول وارن بافت.

به همین دلیل او بجای نوسانگیری به تحلیل بنیادی روی آورد. 

سرمایه‌گذاری به سبک وارن بافت

تصور کنید یک دستگاه پین‌بال خریده و آن را در یک آرایشگاه مردانه گذاشته‌اید. قرار است مشتری‌ها در نوبت انتظار، یک سکه در دستگاه بیندازند، با آن بازی کنند و سرگرم شوند. نصف پول‌های جمع شده هم به آرایشگر می‌رسد.

آیا از روز اول نصب دستگاه، هر روز قیمت آن را چک می‌کنید و اگر فهمیدید که قیمت 10-20 درصد بالا یا پایین رفته، دستگاه خود را می فروخته و بجای آن یک پلی‌استیشن می‌خرید؟

مقالات پیشنهادی : عرضه اولیه این هفته

خودتان را جای آرایشگر بگذارید. امروز آمده‌اید و می‌گویید این دستگاه را در مغازه بگذار. روز بعد شخصی به مغازه آمده که دستگاه را ببرد و بجای آن فوتبال‌دستی بگذارد. هفته بعد فرد دیگری فوتبال‌دستی را می‌برد و یک پلی‌استیشن بجای آن می‌گذارد... آیا این رفتار جنون‌آمیز نیست؟

وارن بافت چه می‌کند؟ او دستگاه را در مغازه می‌گذارد. بعد می‌آید و صندوق دستگاه را خالی می‌کند و با پول حاصل از این کار، یک دستگاه دیگر می‌خرد. سال بعد او صندوقِ دو دستگاه را خالی می‌کند، بعد چهار و بعد هشت دستگاه را. درست شبیه به کاری که بزرگمهر کرد.

شاید بگویید این کار خیلی زمان می‌برد. وقتی می‌شود در یک معامله 20 یا 30 درصد گرفت، چرا نباید این کار را بکنیم؟ بله، این کار زمان می‌برد و صبر زیادی می‌خواهد، هرچند به هوش بالایی نیاز ندارد.

کار وارن بافت این نیست که در انباری یک آرایشگاه، دستگاه ذخیره کند و چندماه بعد دستگاه را 10 درصد گران‌تر بفروشد. او به کسب‌وکار بازی علاقه‌مند است، نه به 10 درصد سود.

بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم

به خاطر شغل پدر، وارن بافت به واشنگتن رفت. اما در 26 سالگی دوباره به نبراسکا بازگشت. شاید این اتفاق به نظر ساده بیاید. اما بخشی از شخصیت او را افشا می‌کند.

بافت دوست دارد در یک دایره بسته قرار بگیرد، که همه‌چیز را در داخل دایره بشناسد و بتواند بیرون آن را به طور کامل نادیده بگیرد.

همسرش می‌گفت او خیلی اهل تمرکز بود. وقتی می‌خواست در مورد چیزی بداند، تمام کتاب‌ها، مجلات و روزنامه‌های مرتبط با آن موضوع را خط به خط می‌خواند، با نویسنده تماس می‌گرفت و نظرهای موافق و مخالف را می‌شنید. به طوری که وقتی کارمندهایش برای او گزارشی آماده می‌کردند، متوجه می‌شدند که خود بافت، به مراتب بیشتر از آن‌ها در مورد این موضوع می‌داند.

همسر او، سوزان یک خاطره بامزه تعریف می‌کند. یک روز سوزان حالت تهوع داشت. به وارن گفت که برایش یک ظرف بیاورد. وارن حسابی در فکر بود. به آشپزخانه رفت و پس از مدتی با یک آبکش بازگشت. سوازن گفت به سوراخ‌‌ها نگاه کن، همه چیز روی فرش می‌ریزد! وارن به آشپزخانه رفت و پس از مدتی به اتاق برگشت. یک سینی آورده بود. آن را زیر آبکش گذاشت و گفت حالا دیگر چیزی روی زمین نخواهد ریخت.

این اخلاق، او را به همسر یا پدری نمونه تبدیل نمی‌کند. اما همین اخلاق باعث شد که موفق‌ترین سرمایه‌گذار تاریخ بشود.

او دوست نداشت هزاران شرکت را روی میز بگذارد و در مورد آن‌ها فکر کند. بلکه می‌خواست دایره‌ای از شرکت‌ها تشکیل دهد و همه‌چیز را در مورد همین چند شرکت محدود بداند.

به همین دلیل هم بود که بجای رفتن به نیویورک، شرکت «برکشایر هاتاوی» را در نبراسکا تاسیس کرد. شرکتی که یک دایره کوچک است. کارمندها تقریبا ثابت هستند. چیزی به اسم منابع انسانی یا روابط عمومی در شرکت وجود ندارد. آنها یک خانواده بزرگ هستند. پارکی برای لذت بردن از سرمایه‌گذاری.

بزرگ فکر کردن مثل وارن بافت

سوزان بافت می‌گوید، از همان روزهای اول، وارن می‌گفت من روزی ثروتمندترین آدم دنیا می‌شوم. من در دلم این حرف را باور نداشتم. اما او هرگز نمی‌خواست ثروتمند باشد، می‌خواست ثروتمندترین باشد.

اما برخلاف چیزی که به نظر می‌رسد، بافت چندان هم پول پرست نبود. او در سال 1958 اولین خانه‌اش را خرید. خانه‌ای که هنوز هم همان‌جا زندگی می‌کند. یک ماشین معمولی سوار می‌شود و لباس‌هایی عادی می‌پوشد. استیک نسبتا ارزانی می‌خورد و زندگی لوکسی ندارد. او بیشتر درآمدش را برای خیریه خرج می‌کند.

وارن بافت بیل گیتس

بیل گیتس یکی از دوستان صمیمی وارن بافت است.

برای بافت برنده بودن مهم است، نه پولدار بودن. سرمایه‌گذاری برای او یک بازی خوشایند است. بعد، سود پول‌هایش را به خیره می‌بخشد. او از بازی لذت می‌برد، نه از امتیازهای بازی.

شاید خانه او، لوکس‌ترین خانه در آمریکا نباشد. اما او مالک بخشی از شرکت‌هایی مثل اپل، کوکاکولا، بانک آو آمریکا، هواپیمایی دلتا، هواپیمایی ساوت‌وست، دوراسل و ده‌ها شرکت دیگر است.

خودش می‌گوید «باید شغلی را انتخاب کنید، که اگر به شغل نیاز نداشتید، باز هم همان کار را می‌کردید.»

از وارن بافت می‌پرسند، وقتی هلدینگ برکشایر هاتاوی را تاسیس می‌کردی، هیچ فکر می‌کردی که روزی پنجمین شرکت بزرگ جهان بشود؟ او می‌خندد و می‌گوید، نه، هرگز به پنجم بودن فکر نکرده بودم، حتی به چهارم یا سوم بودن. تمام فکر من متوجه اول شدن بود.

برای او دل بستن به پول و به سهم کار ابلهانه‌ای به نظر می‌رسد. چرا باید چیزی را دوست داشته باشی، که هرگز نمی‌تواند تو را دوست بدارد؟ بافت به آدم‌ها اهمیت می‌دهد. آدم‌هایی که سال‌ها است دوست او هستند.

اخلاق، سنگ بنای یک امپراتوری

وارن بافت می‌گوید، من همیشه کتاب‌هایی را می‌خوانم که همه می‌توانند بخوانند. اخباری را گوش می‌دهم، که در اختیار همه هست. من دوست ندارم با کلاه گذاشتن سر دیگران پول در بیاورم.

در واقع این کار مثل تقلب در بازی است. وقتی بازی را دوست داری، نه امتیاز نهایی را، دوست نداری با تقلب کردن، لذت بازی را کم کنی.

سخت‌ترین آزمون برای بافت، سرمایه‌گذاری در بانک سرمایه‌گذاری برادران سالومون بود. وارن همیشه نسبت به بانک‌های سرمایه‌گذاری بدبین بود. حتی شرکایی که دست‌پروده خودش بودند، از این تصمیم استقبال نکردند. اندکی پس از ورود بافت به این بانک، همه‌چیز فرو ریخت.

بانک سالومون، قوانین خرید باند را رعایت نکرده بود. هر بانک مقدار محدودی اوراق می‌تواند بخرد. شرکت سالومون برای عبور از این مرز، به نام مشتری‌هایی باند خریده بود که روحشان هم از این ماجرا باخبر نبود. این موضوع می‌توانست به اعتماد عمومی، به بازار سرمایه، به وارن بافت و به اعتبار بین‌المللی بازارهای مالی آمریکا آسیب بزند.

بدهی شرکت 150 میلیارد دلار بود. بیشترین میزان بدهی در بین تمام شرکت‌های خصوصی در آمریکا. بافت در تمام زندگی خود تا این حد بدهی نداشت. توقع داشت که برای این بدهی، به او فرصتی بدهند. اما بافت باید خودش را برای هر اتفاقی آماده می‌کرد. همینجا درس بزرگی گرفت: وقتی شرکتی را می‌خری، مالک بدهی‌های آن هم هستی.

وارن 24 ساعت وقت داشت که تصمیم بگیرد که آیا می‌خواهد پیش برود، یا خودش را عقب بکشد؟ با عقب‌گرد او، سالومون ورشکست می‌شد و با این ورشکستگی بازار سهام سقوط می‌کرد. شما بودید چه می‌کردید؟ خود را نجات می‌دادید، یا به نجات یک کشور فکر می‌کردید؟

وارن بافت قدم پیش گذاشت و مسؤولیت را به طور کامل پذیرفت. شرکت جریمه شد و فشار زیادی هم با بافت آمد. اما نه فقط 8000 کارمند بانک، بلکه بازار سهام آمریکا و اعتبار یک شرکت نجات پیدا کرد.

شاید اگر هر کسی به غیر از بافت آنجا بود، بازار مالی فرو می‌ریخت و خود بافت را هم به زیر می‌کشید.

چرا او این کار را کرد؟ چون برای 150 میلیارد دلار نبود که کار می‌کرد. او از بازی لذت می‌برد و می‌خواست همچنان بازی ادامه پیدا کند. چون برای او کارمندان بانک سالومون، مهم‌تر از حساب بانکی شخصیش بود. چون او وارن بافت بود، نه هر کس دیگر.

عشق سال‌های کرونا

با انتشار بیماری کرونا در آمریکا، بازارهای مالی وحشت‌زده فرو ریخت. ریزشی که آن را با بحران مالی 2008 مقایسه می‌کنند. از این بین، هتل‌ها و شرکت‌های هواپیمایی بیشترین ضرر را کردند.

شاید فکر کنیم که وارن بافت به عنوان مالک بخشی از اپل و هواپیمایی‌های دلتا و ساوت‌وست بیشتر از دیگران نگران بیماری کرونا باشد.

او در مصاحبه با سی‌ان‌بی‌سی گفت «کسی که یک خانه می‌خرد، به 10، 20 سال آینده نگاه می‌کند. آیا تصویر اقتصاد آمریکا در 20 سال آینده، طی چند هفته گذشته تغییر کرده است؟ من 40 سال است که بخشی از کوکاکولا را دارم. و هیچ‌کس یک کسب‌وکار را بر اساس تیتر روزنامه‌های امروز نمی‌فروشد. اگر می‌خواهید چیزی را که دوست دارید بخرید، و امروز می‌توانید آن را ارزان‌تر بخرید، اسم این خوش‌شانسی است!»

مصاحبه‌کننده می‌پرسد، شاید 10 روز بعد، همین شرکت‌ها ارزان‌تر باشند؟

«هیچ‌کس نمی‌داند بازار می‌خواهد در 10 روز آینده چه کار کند. اگر می‌دانستیم، نیازی نبود به ترازنامه نگاه کنیم. نمی‌توانید بازار را با نگاه کردن به روزنامه‌ها پیش‌بینی کنید.»

«از زمانی که 11 ساله بودم، هر روز خریدار سهام بوده‌ام. در این دوران 15 رئیس‌جمهور دیده‌ام. و هر روز سهام خریده‌ام. الان نمی‌دانم 6 ماه یا 12 ماه بعد اوضاع کشور چطور است. اما شک ندارم 30 سال بعد، اوضاع اقتصاد جهان به مراتب بهتر از امروز خواهد بود.»

«قطعا شرکت اپل در این چند ماه دشواری‌هایی خواهد داشت. اما بحث ما در مورد 10 سال آینده این شرکت است. یک شرکت شکلات‌سازی 7 ماه از سال ضرر می‌کند. اما بالاخره کریسمس می‌آید و تمام روزهای سخت جبران می‌شود.»

«من هم از دنبال کردن اخبار لذت می‌برم. دوست دارم بدانم در دنیا چه می‌گذرد. اما این روشی نیست که با آن پول در می‌آورم. بارش برف، پروازها را کنسل می‌کند. اما با پیش‌بینی هواشناسی، یک شرکت هواپیمایی را نمی‌فروشم. موضوع سود شرکت در ده سال آینده است نه پروازهای هفته آینده.»

از نظر او، شیوع کرونا قیمت‌ها را پایین آورده، اما تاثیری در ارزش ذاتی شرکت‌ها طی 20 سال آینده نخواهد گذاشت. در بازاری که همه وحشت‌زده فروشنده بودند، وارن بافت با صبر و به دور از هیجان، مثل هر روز در طول حیات حرفه‌ایش، خریدار سهم‌های ارزنده و ارزان بود.

اسرار وارن بافت بودن

این سوال وسوسه‌کننده‌ای است. سوالی که کتاب‌ها، فیلم‌ها و مقالات زیادی می‌کوشند به آن پاسخ بدهند. اما بافت خودش نمی‌خواست بنجامین گراهام بشود. او به دنبال بافت شدن بود. او می‌خواست خودش باشد، بهترین نسخه از خودش.

من نباید بپرسم که چطور می‌توانم بافت بشوم. من باید به سوال خودم پاسخ بدهم: چطور می‌توانم بهترین نسخه از فرزاد فخری‌زاده باشم؟ اگر من به شغل نیاز نداشتم، دوست داشتم چه کار کنم؟ بازی مورد علاقه من چیست؟

پاسخ به این سوال برای من دشوار نیست. من اگر به شغل نیاز نداشتم، دوست داشتم در مورد وارن بافت بخوانم و نتیجه خوانده‌هایم را برای دیگران تعریف کنم. نوشتن این مقاله، آن بازی‌ای است که من از انجام دادنش بیشترین لذت را می‌برم. کاری که سال‌ها است دارم انجام می‌دهم، و به احتمال زیاد، بعد از این هم به آن خواهم پرداخت.

می‌توانید ویدیوهای بیشتری از تالاربورس را در آپارات (شبکه اشتراک ویدیو) و همچنین کانال یوتیوب تالاربورس مشاهده کنید.

3.7/5 - (12 امتیاز)

درباره نویسنده

فرزاد فخری‌زاده

من عاشق موسیقی هستم و عاشق بازار سرمایه. در زیباترین قطعات موسیقی نت‌ها فقط بالا نمی‌روند. بلکه بالاها و پایین‌ها است که یک قطعه را شورانگیز می‌کند. در بورس نیز نوسان قیمت است که بازار را جذاب می‌کند.

اشتراک
اطلاع از
guest
23 دیدگاه
Inline Feedbacks
مشاهده همه دیدگاه ها
تیوا
تیوا
3 سال پیش

موافقم با شما و وارن بافت

علی
علی
4 سال پیش

متشکرم از اینکه این اطلاعات مفید رو در اختیار دیگران هم می گذارید.

زویا
زویا
4 سال پیش

خوب بود ولی من هنوز بیشتر میخوام بدونم در کار تولیدیم به چه نحو عمل کنم و در مار خدماتی چکونه؟

زهرا
زهرا
4 سال پیش

صبری که ایشون میگن ب نظرمن الان تو این وضعیته با ثبات بسیار ضعیف ایران ، واقعا نیست، اقتصاد امریکا خیلی با ثبات تر از ایران هست ، البته چند سال پیشم ثبات بیشتری برای ایران بود ، و متاسفانه من اون موقع کودک بودم …اگر تو ایران به همه سرمایه ت اونجوری ک بافت نگاه کرده نگاه کنی ممکنه واقعا سر زندگیت قمار کرده باشی …

علی
علی
پاسخ دادن به  فرزاد فخری‌زاده
4 سال پیش

عالی بود استاد

پروانه رحمتی
پروانه رحمتی
4 سال پیش

مقالتون خیلی جذاب بود نه بخاطر تنها اسم وارن بافت بلکه بخاطر خلاقیت نویسنده اش. و ذهن و افکار ما آدمارو خوب جذب میکنه. موفق باشید

حسین
حسین
4 سال پیش

با سلام و خسته نباشید . مقاله وارن بافت عالی بود . به امید ترجمه های بیشتر در مورد وارن بافت . با تشکر.

آریو
آریو
4 سال پیش

سلام بسیار خوب . علت بالارفتن مصنوعی شاخص بورس در این برهه زمانی چیست ؟

مجتبی
مجتبی
4 سال پیش

سلام بسیار قشنگ و عالی تشکر از شما

محمد
محمد
4 سال پیش

خیلی خوب بود خیلی چیزهای خوب یاد گرفتم ممنون.لطفا از وارن بافت بیشتر مطلب بنویسید.

یکی بود
یکی بود
4 سال پیش

سلام دوستان دانه خیری بکارید و برای برداشت خوشه هفتاد تایی دانه صبر کنید به وعده خدا اعتماد کنید وقتی این نتیجه را در یافتید دیگر به دانه ها فکر نمیکنید بلکه به خدا می‌اندیشند و این شما را شکست ناپذیر میکند

{"email":"آدرس ایمیل وارد شده نامعتبر است","url":"آدرس وب‌سایت وارد شده نامعتبر است","required":"لطفا فیلد‌های مشخص شده را تکمیل نمایید"}

مقالات پیشنهادی


بورس ایران بخش‌های گوناگونی دارد؛ از جمله بازار بورس و اوراق بهادار، بازار آتی و

23
0
شما هم نظر بدهیدx
Success message!
Warning message!
Error message!