آیا تاکنون تصمیمهایی سریع، ناگهانی و بدون تفکر گرفتهاید؟ نتیجه تصمیمات عجلهای شما چگونه است؟ ممکن است بارها اصطلاح " عجله کار شیطان است" را شنیده باشید. از کودکی همواره گفته شده که با عجله تصمیمگیری نکنید. آیا تصمیماتی که با عجله گرفته میشوند همیشه نتایج بدی به همراه دارند؟ در این مقاله قصد داریم در رابطه با دو نوع مختلف تصمیمگیری، یعنی تصمیمگیری با اتکا به عقل و تفکر و تصمیمگیری شهودی صحبت کنیم.
تصمیمگیری متفکرانه
فرایندی آرام، پیوسته، کنترل شده، منعطف و همراه با تلاش جهت جمعآوری اطلاعات است. در این نوع تصمیمگیری ابعاد مختلف یک موضوع بررسی میشوند و افراد تحت تاثیر گذشته و حال و با توجه به تجارب خود، اقدام به تصمیمگیری میکنند.
تصمیمگیری شهودی
منظور از تصمیمگیری شهودی (heuristics of judgment)، نوعی تفکر است که طی آن ذهن، بهطور ناهشیار تمامی اطلاعاتی را که در رابطه با یک موضوع خاص دارد، کنار هم میگذارد و فوری تصمیم میگیرد.
تصمیمگیری شهودی فرایند انتخابی سریعی است که طی آن اطلاعات بهطور ناخودآگاه بهسرعت از جای جای ذهن جمعآوری میشوند و بهدنبال آن تصمیم گرفته میشود. این تصمیمها الزاما صحیح یا غلط نیستند و با توجه به شرایطی که تصمیم در آن گرفته میشود، میتوان در رابطه با صحیح یا غلط بودن آنها اظهار نظر کرد.
در بعضی مواقع که زمان کافی برای بررسی ابعاد مختلف یک مسئله وجود ندارد، تصمیمگیری بهطور شهودی میتواند روشی مناسب باشد.
ممکن است الان با خود بگویید کدام فرد عاقلی بدون فکر کردن و بررسی یک موضوع اقدام به تصمیمگیری میکند. پاسخ این سوال این است که تقریبا تمامی ما، چه در زندگی روزانه و چه در معاملاتمان با شرایطی روبهرو شدهایم که در آن شرایط مجبور بودیم سریعا دست به انتخاب بزنیم.
فکر کنید در یک جنگل در حال قدم زدن هستید ناگهان از دور حیوانی درنده را میبینید. اولین چیزی که به ذهن شما میرسد چیست؟ آیا فورا پا به فرار میگذارید یا میایستید و احتمال حملهی آن حیوان به خود را محاسبه میکنید.
احتمالا پاسخ 99 درصد شما فرار کردن است. با اطمینان میشود گفت هیچکدامتان در آن لحظه بهدنبال محاسبه احتمال حمله آن حیوان و یا پیدا کردن بهترین و سادهترین مسیر برای فرار نیستید و به سمت اولین مسیری که چشمتان به آن میخورد روانه میشوید. در این شرایط اگر توان تصمیمگیری شهودی نبود، ممکن بود که زندگی شما به خطر بیفتد.
انسانها به دلایل مختلفی مانند دشواری جمعآوری اطلاعات راجعبه یک موضوع، کمبود وقت و نداشتن تخصص یا مهارت کافی برای پردازش اطلاعات، به تصمیمگیری شهودی روی میآورند. برای مثال ممکن است بارها دیده باشید که بعد از دو الی سه روز منفی شدن بازار سهام، تعداد زیادی از افراد، سهمهای ارزنده خود را میفروشند. ممکن است از آنها پرسیده باشید که دلیل فروش سهمت چیست و شخص در پاسخ گفته باشد که همه در حال فروش هستند، اگر نفروشم ضرر خواهم کرد. در این مواقع فرد بهدلیل نداشتن تخصص یا مهارت کافی و یا بهدلیل کمبود وقت، با توجه به عملکرد سایرین بهسرعت به فکر فروش سهام میافتد. اما با گذشت چند روز ممکن است سهم دوباره روند صعودی به خود بگیرد و آنها از کرده خود پشیمان شوند.
اینگونه واکنشها علاوهبر افراد مبتدی، در رفتار افراد حرفهای نیز دیده میشوند و میتوان آنها را به خطاهای ادراکی افراد نسبت داد.
تصمیمگیری شهودی در بعضی از موقعیتهای خاص بسیار کاربردی و قابل استفاده است اما در بعضی از کارها نمیشود با اتکا به تصمیمهای شهودی واکنش صحیح نشان داد.
در ادامه قصد داریم چندتا از خطاهای ادراکی را در تصمیمگیری شهودی بیان کنیم.
انواع خطاها در تصمیمگیری شهودی
1. دسترسی به اطلاعات
افراد هنگام مواجه با شرایط و یا موقعیتهای جدید، اگر نخواهند فرصت زیادی را برای بررسی و تحلیل آن شرایط بگذارند، مجبور به استفاده از تصمیمگیری شهودی هستند. هر فرد با توجه به اتفاقات گذشته و با دانشی که از پیش نسبت به یک شی یا موقعیت دارد میتواند برداشت و درک متفاوتی از آن داشته باشد. علاوهبر موارد ذکر شده ویژگیهای فردی و شرایطی که فرد در آن قرار دارد نیز بر برداشت آنها تاثیر میگذارد.
افراد بعد از اینکه برای اولین بار با یک موضوع یا موقعیت مواجه میشوند، معمولا یک ویژگی یا مشخصهای بهخصوص، در آن موقعیت یا موضوع، نظر آنها را به خود جلب میکند.
هرچه ابعاد و جنبههای مختلف اطلاعاتیِ کمتری از یک موضوع وجود داشته باشد، بهدلیل وجود کمبود دانش و ابهام، افراد بیشتر به سمت تصمیمگیری شهودی متمایل میشوند.
هنگام تصمیمگیری به صورت شهودی چه عواملی میتواند بر کیفیت تصمیمات ما تاثیر بگذارد؟
در شرایط ابهامی که اطلاعات کامل و کافی در ارتباط با یک موضوع وجود ندارد، افراد معمولا موضوعات و موقعیتهایی که بیشتر با آن در ارتباط هستند را مورد توجه قرار میدهند. آنها هنگامی که با موضوعات ناشناخته و مبهم روبهرو میشوند، به دلیل نداشتن اطلاعات کافی در رابطه با آن موضوع سعی میکنند آن موضوعات را در طبقاتی که از قبل در ذهن آنها شکل گرفته قرار دهند.
- برای مثال اگر سهمی دارویی به شما معرفی شود و شما با شرکت آن آشنایی نداشته باشید. اما صنعت دارو در ماههای گذشته عملکرد خوبی داشته باشد احتمالا نظر شما نسبت به آن سهم مثبتتر باشد تا سهمی که با عملکرد شرکت آن آشنا هستید اما میدانید در صنعت خوبی فعالیت ندارد.
- معمولا افراد به صنعتی که در آن فعالیت میکنند، اعتماد بیشتری نسبت به سایر صنایع دارند. این افراد بهدلیل نداشتن اطلاعات کافی در رابطه با سایر صنایع همواره بر این اعتقادند که سرمایهگذاری در حوزه فعالیتی خودشان بهتر از سرمایهگذاری در سایر صنایع است.
- علاوهبر موارد ذکر شده، تحقیقات نشان داده که افراد به سهامی که در رسانههای اجتماعی بیشتر تبلیغ میشوند و یا در اخبار نام آنها زیاد برده میشود، گرایش بیشتری نسبت به سایر سهمها دارند. برای مثال سهم شستا را در نظر بگیرید. در رابطه با این سهم علاوه بر تبلیغات زیاد در فضای مجازی، اخبار نیز بهطور مجزا آن را معرفی کرد و ما شاهد بالاترین میزان مشارکت افراد در این سهم بودیم.
2.شهود نمایندگی
آیا تاکنون قضاوت نادرست و نابجا داشتهاید؟ آیا کسی یا چیزی را براساس ویژگیهای ظاهریاش قضاوت کردید؟
میشود ادعا کرد که همهی ما حداقل یکبار بر اساس ویژگیهای ظاهری یک فرد یا یک چیز آن را قضاوت کردهایم. برای مثال اکثر افراد اگر فردی لاغر، نحیف و رنگ رو پریده ببیند، سریع آن را قضاوت میکنند و احتمال میدهند که فرد اعتیاد داشته باشد در حالی که ممکن است فرد بیمار باشد.
این پدیده در بازار سرمایه هم زیاد اتفاق میافتد. برای مثال اکثر افراد بر این باورند که تمامی عرضه اولیهها پربازده هستند. بنابراین دیگران را نیز به خرید عرضه اولیهها دعوت میکنند. اما در حقیقت اینگونه نیست. درست است که تقریبا همهی عرضه اولیهها سودده هستند اما در میان آنها گروهی هم بوده که سهامداران آن سود خیلی کمی از نوسان قیمت آنها بهدست آوردهاند و یا مدت زمان زیادی را طول کشیده تا رشد کنند.
شهود نمایندگی به فرایند تصمیمگیری بر اساس کلیشهها گفته میشود. یعنی افراد یک پدیده را براساس شباهتی که با پدیدههای قبلی دارد، قضاوت میکنند.
شهود نمایندگی به فرایند تصمیمگیری بر اساس کلیشهها گفته میشود. یعنی افراد یک پدیده را براساس شواهدی که با پدیدههای قبلی دارد، قضاوت میکنند.
در شرایط گنگ و پرابهام که اطلاعات کافی در رابطه با جنبههای مختلف یک موضوع یا موقعیت وجود ندارد، تصمیمگیری شهودی به ما کمک میکند تا در رابطه با آن موضوع راحتتر تصمیمگیری کنیم. زمانیکه شما برای خرید یک سهم اطلاعات مربوط به آن را بررسی نمیکنید و براساس اتفاقات گذشته دست به انتخاب میزنید، بهنوعی از تصمیمگیری شهودی استفاده میکنید. به بیان دیگر استفاده از تصمیمگیری شهودی موجب سهولت در تصمیمگیری میشود اما همیشه ما را به سمت تصمیمات درست هدایت نمیکند.
اشتباهات ادراکی در شهود نمایندگی
تورسکی که یکی از بنیانگذاران اقتصاد رفتاری بود به همراه همکارانش در سال 1974، چنین ادعا کردند که اشتباهات ادراکی، دلیل بروز اشتباه در شهود نمایندگی است. در ادامه گروهی از خطاهای ادراکی را معرفی میکنیم:
نسبت دادن نمونهای کوچک به کل جامعه
یکی از عواملی که میتواند منجر به درک نادرست اطلاعات شود، نسبت دادن نمونهای کوچک به کل جامعه است. برای مثال شما از گروه بانکها و موسسات اعتباری سهمی مانند "وبملت" را بررسی میکنید و به دوستتان میگویید که سهم خوبی است. دوستتان ممکن است فکر کند که چون این نماد جزء گروه بانکی است، ممکن است مابقی سهمهای گروه بانکی نیز خوب باشند.
عدم درک درست از مفهوم شانس
آیا شما درک درستی از شانس دارید؟ گمان میکنم که جواب اکثریت شما بله است. با خواندن ادامه متن شاید نظرتان درباره درکی که از شانس دارید عوض شود.
فکر کنید در داخل یک کاسه، 1 توپ زرد و 1 توپ آبی انداختهایم و قصد داریم 4 دفعه از بین آن دو توپ یکی را بیرون بیاوریم. بدون نگاه کردن به داخل کاسه یکی از توپها را بیرون میآوریم. احتمال اینکه این توپ آبی باشد چقدر است؟ به احتمال پنجاه درصد توپی که بیرون میآوریم، آبی است. این کار را 3 مرتبه دیگر نیز انجام میدهیم. به نظر شما احتمال پشت سرهم درآمدن 4 توپ آبی بیشتر است یا دو توپ آبی با دو توپ زرد؟
احتمالا، میگویید که شانس بیرون آمدن 2 توپ زرد و 2 توپ آبی (B.B.Y.Y) بیشتر از شانس درآمدن 4 توپ آبی به طور متوالی (B.B.B.B) است. درحالی که میدانیم احتمال درآمدن هر کدام از این توپها با هم برابر (50 درصد) است. این نمونهای از وجود خطا در درک مفهوم شانس است.
فهم نادرست موضوع بازگشت به میانگین
این مفهوم را با کمک یک مثال توضیح میدهیم؛ روش بازگشت به میانگین در قسمتهای مختلف زندگی میتواند دیده شود. مثالی که در این زمینه میشود زد این است که تقریبا همهی ما بهطور پیشفرض حس میکنیم که روندها به حالت قبلی (میانگین) باز میگردند. مثلا در مواقع شیوع یک بیماری واگیردار، همه بر این باورند که این حالت و رویه بهزودی تمام خواهد شد و دوباره زندگی به شرایط نرمال برمیگردد. تقریبا کسی احتمال این را نمیدهد که شاید مجبور شویم خود را با شرایط وفق دهیم و هیچگاه به حالت قبل برنگردیم.
یا زمانیکه رشد بازار سرمایه (در سال 1398) شروع شد، خیلی از افراد بر این باور بودند که این روند بهزودی تمام خواهد شد و دوباره به حالت قبلی خود خواهد برگشت. با ادامه پیدا کردن روند صعودی، این قضیه دیگر برای همه سرمایهگذاران عجیب نبود و حالت عادی به خود گرفت. در حالی که گروهی، همچنان انتظار ریزش زیادی از بورس داشتند. الان که مشغول نوشتن این مقاله هستم بورس همچنان دارد رشد میکند و انتظار اصلاح از آن را داریم ولی شاید دیگر به روال قبلی باز نگردد. اصلاحاتی هم که رخ خواهد داد، شاید مانند گذاشته نباشد. هماکنون حجم زیادی از نقدینگی در حال روانه شدن به بازار است و بازار در حال توسعه یافتن است. شاید بهتر باشد دید خود را نسبت به بازگشت دوران قبل از رشد تغییر دهیم و این موضوع را قبول کنیم که همه چیز به حالت میانگین قبلی خود باز نخواهد گشت.
3. لنگر انداختن و تعدیل
آخرین موردی که منجربه بروز خطاهای ادراکی میشود. پدیده لنگر انداختن است. منظور از لنگر انداختن این است که افراد هنگام اتخاذ تصمیمهایشان روی برخی از ویژگیها، صفات و اطلاعات دقت بیشتری میکنند. یعنی با توجه به یک ویژگی برجسته، تصمیم اصلی را میگیرند و سپس باتوجه به اطلاعات دیگر دست به تعدیل آن میزنند. بنابراین میتوان گفت که نتایج نهایی تابعی از نقطه آغاز هستند.
وقتی سهمی را بررسی میکنیم معمولا اولین چیزی که نظر ما را نسبت به آن سهم جلب میکند قیمت آن است. اگر اطلاعات جامع و کاملی راجعبه یک سهم نداریم، مجبور میشویم به قیمتی که الان وجود دارد اتکا کنیم و حدسیات خودمان را بر پایهی قیمت اولیه بنا کنیم. درصورتی که ادامه فعالیتهایمان را نیز بر اساس همان قیمت اولیه بنا کنیم و قیمت اولیه قیمتی درست نباشد، بنابراین میتواند منجر به بروز اشتباه در سایر تصمیمات ما شود.
جمعبندی
در این مقاله دو نوع تصمیمگیری یعنی تصمیمگیری براساس تفکر و تصمیمگیری بر مبنای شهود توضیح داده شدند.
همچنین اشاره کردیم که تصمیمگیری بهصورت شهودی همیشه ما را به راه درست هدایت نمیکند، اما وجود این نوع تصمیمگیری در شرایطی خاص لازم است. برخی مواقع حس میکنیم که تصمیمات ما بر اساس تفکر و تعقل گرفته شدهاند. اما با ریز شدن در این تصمیمات و فرایند تصمیمگیری متوجه میشویم که در حال انتخاب بهطور شهودی هستیم. همچنین در رابطه با خطاهای ادراکی و تاثیر آنها بر انتخابهایمان نیز توضیح داده شد.
در آخر توصیه میشود که برای انتخاب سهم و مکانی مناسب برای سرمایهگذاری براساس تفکر و تعقل عمل کنید.
مطالعه بیشتر: اگر به مباحث مربوط به اقتصاد رفتاری علاقه دارید، روی آن کلیک کنید.
نظرات ارزشمند شما
لطفا اگر این مقاله برایتان مفید بود و یا نظری درباره آن داشتید، در انتهای همین صفحه، نظر خود را ثبت بفرمایید.
میتوانید ویدیوهای بیشتری از تالاربورس را در آپارات (شبکه اشتراک ویدیو) و همچنین کانال یوتیوب تالاربورس مشاهده کنید.
خیلی خوب بود، آفرین
عالی بود.مرسی??
خواهش میکنم 🙂
عالی بود
سودمند بود.
سلام و عرض ادب و احترام
با توجه به اینکه مسئله کاملا مو شکافانه بررسی شده و توضیح داده شده بود و محاسن و معایب هر نوع تصمیم گیری بصورت مفصل بیان شده بود، به نظرم تذکر به جا و مفیدی بود
موفق و پیروز باشید
سلام خواهش میکنم.
باسلام استفادهنمودم عالی بود