ممکن است در صحبتهای دوستانه خود، در رابطه با موفقیتهای شخصی دیگران صحبت کنید. در بعضی از مواقع دیده میشود افراد دلیل موفقیت دیگری را به هوش بالای او ربط میدهند. اما آیا برای موفقیت در بورس الزاما باید فردی باهوش باشیم؟ آیا هوش بالا تنها مولفه تاثیرگذار بر موفقیت است. بهنظر شما اگر هوش تنها فاکتور موثر بود، افراد باهوش نباید همه ثروتمند بودند؟ آیا هوش هیجانی نقشی در تصمیمات ما دارد؟
در این مقاله قصد داریم نتایج مطالعاتی که در این رابطه انجام شده است را با هم بررسی کنیم.
عملکرد افراد باهوش و موفقیت در سرمایهگذاریها
بنابر یافتههای کیت استانوویچ (Keith Stanovich) میتوان ادعا کرد که تستهای مرتبط با ضریبهوشی میتوانند معیاری مناسب برای سنجش توانایی ذهنی ما مثل ظرفیت حافظه، منطق و استدلال انتزاعی آن بسیار مفید باشند.
اما برای سنجش نوع تصمیمهای افراد در شرایط و محیطهای واقعی نمیتوان ضریب هوشی را مبنای مناسبی برای سنجش بهتر بودن یا نبودن تصمیمات افراد قرار داد. بررسی در زمینه رابطه هوش و موفقیت در سرمایهگذاری بهطور عملی نیز بررسی شده است.
ایلانور لیز طی بازه زمانی 1986 تا 2001 عملکرد باشگاه سرمایهگذاری Mensa را بررسی کرد. (Mensa موسسهای است که در سال 1946 در انگلستان پایهگذاری شد و هدف آن گردآوری افراد با ضریب هوشی بالا در کنار هم بود. افرادی که ضریب هوشی آنها جزء 2 درصد بالای جامعه بود، توانایی عضویت در این باشگاه را داشتند).
نتایج بررسی عملکرد سرمایهگذاری این افراد باهوش همه را متعجب کرد. در کمال تعجب مشاهده شد که عملکرد سالانه آنها حدود 84 % بدتر از بازدهی شاخص S&P500 بوده است. افراد عضو این باشگاه حدود 2.5 % بازده طی یک سال بهدست آورده بودند. با توجه به شرایطی که این باشگاه در پذیرش عضو دارد، میتوان ادعا کرد که افراد باهوش لزوما سرمایهگذاران موفقی نیستند و هوش تنها مولفه تاثیرگذار بر موفقیت در سرمایهگذاری نیست.
افراد باهوش لزوما سرمایهگذاران موفقی نیستند و هوش تنها مولفه تاثیرگذار بر موفقیت در سرمایهگذاری نیست.
هدف از بیان این موارد این نیست که بگوییم افراد باهوش سرمایهگذاران بدی هستند. در واقع با جستجو در میان آنها میتوان افراد بسیار موفقی را پیدا کرد. شما چه فردی باهوش باشید یا معمولی، باید از خودتان شناخت پیدا کنید و سعی کنید به کنترل بخشهایی از شخصیتتان که ممکن است شما را در سرمایهگذاری به اشتباه بیندازد، بپردازید.
این که شما در زمینهای مثل تحصیلات موفقیتهای زیادی کسب کرده باشید نمیتواند دلیل مناسبی برای موفقیت در سایر زمینهها بهخصوص سرمایهگذاری باشد. در واقع افراد دارای نقاط کوری هستند که خودشان با آنها آشنایی ندارند. این نقاط کور در همه وجود دارند. روانشناسان به این نتیجه رسیدهاند که هر چه افراد باهوشتر باشند نقاط کور در آنها بیشتر است.
مطالعات نشان داده است که افراد باهوش میتوانند بهراحتی بفهمند که دیگران چرا اشتباه کردهاند اما قادر نیستند اشتباهات خود را ببینند. این افراد معمولا توصیههای متخصصان را در زمینه سرمایهگذاری نادیده میگیرند.
مارک گرینبلات و همکارانش در سال 2011 مطالعهای در زمینه رابطه هوش با سرمایهگذاری انجام دادند. آنها عملکرد افرادی را که در دانشگاههای مطرح دنیا درس میخواندند بررسی کردند. یافتههای آنها نیز نشان داد که افراد باهوش الزاما سرمایهگذاران موفقی نیستند. نتایج نشان داد افرادی که در دانشگاه هاروارد درس میخواندند نسبت به دانشجویان سایر دانشگاهها عملکرد بهتری نداشتند.
چرا افراد باهوش در سرمایهگذاری موفقتر از دیگران نیستند؟
شِین فردریک از دانشگاه MIT به بررسی رفتار افراد با هوش بالا پرداخت، بررسیهای او نشان داد که افراد باهوش هنگام حل کردن یک مساله و یا هنگام اتخاذ تصمیمات خود، تمایل به کوتاه کردن راهحل ذهنی خود دارند، زیرا این کار باعث میشود انرژی و زمان کمتری را صرف تصمیمگیری کنند، همین کوتاهسازی میتواند باعث شود که در تصمیمگیری دچار اشتباه شوند. این افراد ریسکپذیرتر هستند و تمایل بیشتری نسبت به پذیرش مواردی که به احتمال کم رخ خواهد داد، دارند.
این افراد معمولا دچار نوعی تکبر و غرور میشوند و بر این باورند که هوش و مهارتهای آنها باعث میشود تا به اشتباهاتی که دیگر افراد میکنند دچار نشوند. اما همین باور باعث میشود که آنها دچار اشتباهات معمول شوند و سهمهای اشتباهی برای سرمایهگذاری انتخاب کنند.
از موارد دیگری که باعث میشود افراد باهوش تصمیمهای درستی برای سرمایهگذاری نگیرند این است که ذهن آنها توانایی فریب دادن خود را با داستانهای مختلف دارد، یعنی ذهن بهطوری بهدنبال راهی برای توجیه اشتباه خود است و داستانهایی مفصل درباره چرایی اتفاقات رخ داده درست میکند. این افراد در پذیرش دنیا به همین شکلی که هست مشکل دارند و همیشه سعی میکنند دنیای واقعی را به تئوریهایی که یاد گرفتهاند ربط دهند. اما افراد متوسط دنیای واقعی را راحتتر میپذیرند.
یکی دیگر از مشکلاتی که این افراد دارند این است که برای حل مشکلات پیچیده عموما بهدنبال راهحلهایی پیچیده هستند. در حالی که برخی از مشکلات پیچیده نیز راهحلی ساده دارند.
هوش و موفقیت از دید وارن بافت
وارن بافت طی گزارشهایی که تاکنون داشته، چنین بیان کرده که تنها عامل تعیین کننده موفقیت، ضریب هوشی افراد نیست. افراد بیشتر از این که باهوش باشند نیاز به ثبات عاطفی و عقلانیت دارند.
او در قسمتی از کتاب خود آورده، که برای سرمایهگذاری موفق لازم نیست که دانشمند موشکی باشید. سرمایهگذاری یک بازی نیست که در آن فرد با ضریب هوشی 160 بتواند فرد با ضریب هوشی 130 را شکست دهد. چیزی که مهم است عقلانیت است. او معتقد است که برای موفقیت در سرمایهگذاری نیاز به ضریب هوشی بالا نیست. و ادعا کرده که ضریب هوشی بالا چیزی نبوده که منجر به موفقیت وی شده است بلکه توانایی او در استفاده از حقایق بوده که باعث موفقیت او شده.
او معتقد است ضریب هوشی و استعداد دو عامل مهم در موفقیت هستند. اما این دو عامل به تنهایی باعث نمیشوند که فرد تصمیمات درستی بگیرد. مهمترین عامل توانایی کنترل احساسات است. علاوهبر آن داشتن چارچوب روشن فکری برای اتخاذ تصمیمات و جلوگیری از دخالت احساسات در اتخاذ تصمیمات از جمله عوامل مهم و تاثیرگذار بر تصمیمات سرمایهگذاری است.
سرمایهگذاران موفق چگونه عمل میکنند؟
طی مطالعاتی که تاکنون انجام شده مشاهده نشده که افراد باهوش از شیوهای خاص برای انتخاب سهم جهت سرمایهگذاری استفاده کنند.
با بررسی روش کار سرمایهگذاران موفق میشود نتیجه گرفت که این افراد تمایل به پیروی از قوانین اساسی سرمایهگذاری دارند. یکی از کارهای مهمی که انجام میدهند تنوعبخشی به سبد سرمایهگذاری خود است. یعنی آنها برای انتخاب سهمهای خود، تنها به سهمهای موجود در یک صنعت توجه نمیکنند و سعی میکنند سهمهای خود را از صنایع مختلف انتخاب کنند. دوباره به همان موضوع قدیمی قرار ندادن همه تخممرغها در یک سبد رسیدیم.
مورد دیگری که به چشم میخورد این بود که افراد مبلغ قابلتوجهی را وارد بازار سرمایه میکردند.
حال با توجه به این جمله، تمامی سرمایه خود را وارد این بازار نکنید. این جمله در رابطه با کسانی صدق میکند که دانش کافی برای فعالیت در این بازار را داشته باشند. اگر دانش کافی ندارید هرگز سرمایههای کلان را وارد این بازار نکنید، چون علاوهبر سود خوبی که دارند میتوانند ضررهای بزرگی نیز برای شما به همراه داشته باشند. اینکه شخصی بداند که دانش کافی برای وارد کردن مبالغ کلان در این بازار ندارد و بداند که چه کسانی برای این کار مناسب هستند، خود نشان از هوش بالای آن فرد است.
احساسات و هوش هیجانی
بیشتر سرمایهگذاران بر این باورند که مهارتهای شناختی آنها است که بر نتایج آنها تاثیر دارد. اما از آنجا که افراد در معاملات خود با عواطف درونی خود و همچنین سایر انسانها سروکار دارند، ناتوانی درک و مدیریت احساسات میتواند مهمترین عامل در جلوگیری از رسیدن به نتایج مطلوب باشد.
بنابراین میتوان گفت که علاوهبر IQ، مورد دیگری که بر تصمیمات سرمایهگذاری افراد تاثیر میگذارد EQ یا همان هوش هیجانی است که از عبارت Emotional quotient گرفته شده.
بهطور کلی میتوان گفت که برای موفقیت در سرمایهگذاری و کسب نتایج مطلوب، علاوهبر هوش و مهارت، به کنترل احساسات و عواطف نیز نیاز داریم. هوش هیجانی به خودآگاهی، ادراک، کنترل، انگیزه، مهارت در فهمیدن رفتار دیگران و... بستگی دارد.
گرچه ما معمولاً فکر میکنیم که ظرفیت و توانایی ذهنی ما برای تجزیه و تحلیل مشکلات و موضوعات مختلف در طول زمان ثابت است. اما زمانی که احساسات در تصمیمات ما دخیل شوند، این ظرفیت فکری تغییر خواهد کرد. توانایی ما در درک پتانسیلهای فعلی و آینده شرکتها و صنایع مختلف نیز، در طول زمان و در شرایط مختلف یکسان نخواهد بود.
مشکلاتی که پروبال دادن به احساسات برای ما ایجاد میکند میتوانند رفتارهای سرمایهگذاری ما را بهشدت تحت تاثیر قرار دهند. احساسات باعث تحریف واقعیت میشوند. پس اگر حتی ظرفیت فکری و هوش ما بر تجزیه و تحلیل یک مساله تاثیر نگذارد، ممکن است مغز ما شروع به حل آن مسالهای که به واسطه احساسات تحریف شده و واقعیت ندارد، بپردازد.
احساسات ضریب هوشی ما را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. اگر در شرایط بحرانی و یا تنشزا قرار داشته باشیم، توانایی و ظرفیت ذهنی ما تحت تاثیر استرس قرار میگیرد و نمیتوانیم به همان صورت قبل عمل کنیم، یعنی توانایی ذهن کاهش مییابد و قسمتها و جزئیات مهمی از مساله را نادیده میگیرد. این موضوع فقط در افراد خاصی دیده نمیشود و میتواند تصمیمات همه افراد را تحت تاثیر بگذارد.
هرچه هوش هیجانی یا همان هوش احساسی ما نسبت به یک شرکت یا صنعت خاص بیشتر باشد، یعنی در برخورد با آن شرکت توانایی کنترل احساساتمان را داشته باشیم، احتمال این که در شرایط بحرانی ذهن دچار قضاوت اشتباه در رابطه با آن شرکت یا صنعت شود، نیز کمتر میشود.
ممکن است شنیده باشید که پزشکان معمولا، نزدیکان خود را جراحی نمیکنند. دلیل آن هم این است که ممکن است عملکرد و عقلانیت آنها توسط احساساتشان بهخطر بیفتد.
برای مثال ممکن است شما قبلا بهخاطر سرمایهگذاری اشتباه در یک صنعت یا شرکت مقدار زیادی پول از دست داده باشید. یا ممکن است در شرکتی سرمایهگذاری کرده باشید که بعد از مدتی ورشکست شده باشد یا بر اثر حریق قسمتی از کارخانه از بین رفته باشد و این اتفاقات سبب افت شدید قیمت سهام آن شده باشند، آیا شما بعد از این اتفاقات میتوانید بدون تاثیر این خاطره در ذهنتان، سهام آن شرکت را دوباره خریداری کنید؟ یا ممکن است سرمایهگذاری در آن، ذهن شما را تحت تاثیر قرار دهد و با نشر یک خبر کوچک در ارتباط با همان شرکت، احساسات شما رفتارتان را تحت تاثیر قرار دهد؟ به این موضوع فکر کنید، آیا اتفاقی بوده که اکنون هم باعث شود بهطور هیجانی تصمیم بگیرید؟
جمعبندی
در این مقاله به بررسی این موضوع که آیا افراد باهوش، سرمایهگذاران موفقی هستند یا خیر پرداختیم و نتیجه گرفتیم که داشتن هوش و IQ بالا الزاما باعث موفقیت افراد و ثروتمند شدن آنها نمیشوند. عامل مهم دیگری به نام احساسات و توانایی کنترل هوش هیجانی معرفی شد که میتواند در کنار داشتن مهارت و ضریب هوشی بالا، تصمیمات سرمایهگذاری ما را تحت تاثیر قرار دهد. این حقیقتی انکارناپذیر است که همه ما به عنوان سرمایهگذار حداقل یکبار تحت تاثیر احساسات، تصمیماتی غیرمنطقی گرفتهایم. در این مقاله آموختیم که برای موفق بودن در سرمایهگذاری لازم نیست که حتما ضریب هوشی بالا داشته باشیم، اگر بتوانیم احساسات خود را در شرایط مختلف کنترل کنیم، میتوانیم تا حدی تصمیمات منطقی در ارتباط با سرمایههایمان بگیریم.
میتوانید ویدیوهای بیشتری از تالاربورس را در آپارات (شبکه اشتراک ویدیو) و همچنین کانال یوتیوب تالاربورس دنبال کنید.
خانم حیدری ممنون بابت مقاله خوبتان
خواهش میکنم، لطف دارید
مقاله روان و خوبی بود. ممنون
نظر لطفتون هستش